ماه: آگوست 2008

برگی از دفترچه ی سیمی -۹ –

امشب، سال گرد آن سحری است که دوشش از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شبش آب حیاتم . همان مبارک سحر و فرخنده شب قدری که آفتابش وقتی برآمد که اشعه های حیات بخش خورشید نبوی، در ذره ذره تار و پودمان رسوخ کرده بود و جان را مشتعل! یاد آن روزها وآن …

راه نشانم بده!

یاد خدا را همچون حرز سعادت، همواره با خود داشته و در دل حفظ کنید. تقوا و اجتناب از گناه، احساس مسؤولیت سیاسی و اجتماعی، کسب علم و آگاهی، آمادگی دائمی برای دفاع از انقلاب و اسلام، و رفتار انسانی و دلنشین با خانواده و معاشران، توصیه‌های همیشگی من است ویژه نامه ی زیبائی از …

برگی از دفترچه ی سیمی -۸ –

جده- یازده و ربع شب – چهارم شهریور. چشم هایم تازه گرم خواب شده بود که رسیدیم به جده.طول کشید تا نیمچه خوابی که داشت مرا می ربود، از سرم بپرد. فاصله مکه تا جده زیاد نیست.بنظرم رسید که بین راه، میقات جحفه و دروازه معروف قرآن را دیده باشم. غدیر خم هم باید همان …

برگی از دفترچه ی سیمی -۷ –

شب جمعه ۲۶ مرداد- هتل داخل صحن شده بودم که اذان اول شان را گفتند. غروب مدینه بغایت کمال ،زیباست. بیرون مسجد،بین باب جبرییل و باب نسا جاگیر شدم. صحن را بانوارهای پلاستیکی قرمز و سفیدی قطعه بندی می کنند. بعضی جاها طوری پارتیشن بندی می شود که هیچ اتصالی بین صفوف نماز ایجاد نمی …

ستاره‌ای که به مرکز پیوست

عاشقی ما، چرخیدن بر مداری است بیضی به مرکزیت تو؛ سالهای دوری- لحظه های نزدیکی… نایی اگر مانده تا پایی به رفتن ادامه دهد، ته مانده‌ی همان دقایق دیدارهای روبرو است. ایستاده‌ای و تمام سیاره‌ها طوافت می‌کنند. سرت شلوغ است. کهکشان است مثلا!‌ بزرگترها نزدیکترند. ما خرده سیاره‌ها افتاده‌ایم به مدارهای آخر. تا کی بشود …