ماه: سپتامبر 2011

دو بخش دارد!

دو بخش دارد: با … با … که می شود بابا همین که هست در آن قاب عکس، آن بالا همین که زل زده بر چشم های غمگینم نشسته در دل سنگر کنار آن آقا همین که نیست که همبازی ام شود گاهی اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما همین که نیست کشتی بگیرد …

احکام و اذکار و اوراد کفاشی!

اگر پرسند که احکام کفش دوزی چند است؟ جواب بگو که چهار است: اول با طهارت بودن. دویم راست بودن. سیم چون به کارخانه درآید این اسم را گوید: الهم افتح لَنا ابواب رحمتک و الدولَه و الکَسب و برحمتک یا ارحم الراحمین. چهارم چون پشت تخته نشیند این اسم را بخواند: سبحان الله و …

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز….

چرک نویس های سال هشتاد و هشت اَم دارند تَه می کشند. هر روز که روی آن ها می نوشتم دانه دانه اتفاقات بهار و تابستان و پائیز سال ِ فتنه!!! برایم مجسم می شد. و یادم می آمد در پائیز آن سال پر حاشیه زیر آن پل و روی نیمکت های بتنی بوستان کناری …

شیطان قوی نیست!

شیطان را باید شناخت. شعار می‌دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما به شیطان رو می‌دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه‌های پر درخت تبریز بازی می‌کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه‌ها بلند شد… یک بچه عقرب پیدا شده بود کمی از مورچه بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد …

و من دلواپس دست هایت بودم

هر شب کنار پنجره می نشینم تا بیائی و برایم خط بنویسی… سرخ، آبی، سبز، کلمات را وقتی می نوشتی، هر کدام اناری می شد و توی آسمان ابر و بادها چرخ می زد و چرخ می زد و دست آخر می افتاد توی حوض. وقتی خط می نوشتی پرستوها ردّش را می گرفتند تا …

حیرانی ام را دریاب جانا

بی تاب تر از جان پریشان در تب بی خواب تر از گردش هذیان بر لب بی رویت روی او بلاتکلیفیم مثل گل آفتابگردان در شب ==== شب پانزدهم. دیدار رمضانی حضرت ِ آقا با شعرا. سال ۸۸ نشر انقلاب اسلامی محمدمَهدی سیّار.

اسطوره ها ایستاده می میرند!

عروسی یکی از آشنایان است. در روستائی در حومه ی شهری دور افتاده و بد آب و هوا. ما طرف دامادیم و سند طرفیت مان هفت هشت واسطه است که ما را با جنابشان قوم و خویش و آشنا در آورده است. ساعت چهار صبح است و من نه می دانم چرا تا آن وقت …