ماه: اکتبر 2014

نصرت نزدیک

و کتاب کریم فرموده است؛ “کسانى که بناحق از خانه‌هایشان بیرون رانده شدند گناهى جز این نداشتند که مى‌گفتند: «پروردگار ما خداست» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‌کرد، صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى‌شود، سخت ویران مى‌شد، و قطعاً خدا …

نصرت نزدیک

کسی به قدر حضرت آقا امید در دل‌ها تزریق نمی‌کند و کسی به قدر ایشان، آیات نصرت و پیروزی برای‌مان نمی‌خواند و کسی مثل ایشان دلش به تحقق وعده‌ی حتمیِ الاهی قرص نیست که فرمود: وَ لَیَنْصُرَ‌نَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُ‌ه! + و باز کسی نیست که مثل ایشان نبرد با صهاینه‌ی نحس و نجس را …

صبر

ترکشی که خورده بود به پهلویش نه نخودی و عدسی و نه حتی ساطوری که کفگیری بود. یعنی به قاعده‌ی یک کفگیرِ پلوخوری، پهلویش را شکافته و تو رفته بود. خون از پهلویش جاری بود و رنگ داشت از رخسارش می‌رفت و او به وضع وخیمی که داشت گمان می‌کرد؛ هر آن ممکن است ریق …

ساده مثل سلام

گفت: “زیبائی” در دل “سادگی” نهفته است یعنی تلاش کن که از پیچیدگی بپرهیزی و صاف باشی عین آئینه و ساده باشی عین پیراهنِ یک دست سفیدی که حتا یک لک رویش نیفتاده است. و گفت: درد دل‌های آدم‌های ساده، سوزی دارد که هیچ افزونه‌ای قادر به خلق آن نیست و جز به آن لحن …

دست‌ها

سه روز تمام زیر ظل آفتاب و در هُرمِ گرمای آفتاب صحرای تفتیده‌ی حجاز و در کنارِ برکه‌ ایستاد تا یقین کند تک به تک مردمانی که روزِ هجدهمِ ذی حجه شاهد ماجرا بودند، با جانشینش دست بدهند و عهدِ هم‌راهی ببندند. نگو که بسیاری از دست‌ها نه به یاری و تبریک، که به نامردی …

چ

چ را دیدم. در بعدازظهری پائیزی که خوردن یک لیوان چای داغ و لم دادن جلوی تله‌ویزیون حال اساسی دارد. منتظر دیدار چمرانی بودم با نگاهی نافذ و کاریزما که مثل آن‌چه از او خوانده بودیم، شب به شب کارنامه‌ی روزی که سپری کرده بود را می‌نوشت روی کاغذ و وقتی در گرماگرم جنگ خیز …

صبر

صبر سخت‌ترین عنصر انتظار است. و این وقتی شیرین می‌شود که در ناامیدانه‌ترین لحظه، بارقه‌ی رحمتی سوسو کند و بفهمی که تمام سختی‌ها و شدت‌ها و بلایا، از چشمِ کسی که باید، دور نبوده است. وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَ‌ىٰ… .+

رفتن و رسیدن

می‌گفت: گاهی میان راه، به‌ترین انتخاب ایستادن و یا حتا نشستن و نفس چاق کردن است و نگاهِ دوباره به راهی که پیموده‌ای و آن‌چه که از راهت باقیست. و فکر کردن به این‌که؛ رفتن، رسیدن است. یعنی؛ مهم، قدم برداشتن است و قدم در جای درست گذاشتن. همین.

در مسلخ عشق جز نکو را نبرند…

و سلام بر شهیدی که در ماه قربانی زاده شده و پیش‌وند اسمش به قرینه‌ی عید قربان، قربان شد و در تمام سال‌های عمرش را تقرب جست و آخرِ کار، قربانی راهی شد که سرآغاز و انجامش سعادت و خلد برین و فردوس نعیم است… . و سلامٌ علیه یوم وُلد و یوم یموت و …

عید قربان

در هوای گرم حجاز، با لیاس احرام که بیش‌تر شکل حوله است تا لباس و در تمام ساعاتی که در تنت نشسته، خیس عرق است و سنگین و ناهم‌طراز، وقتی که خوابیده‌ای در دشت بی انتهای مشعر و خواب که چه عرض کنم، چرتی تا که شب را به سحر ببندی و همه‌ی چهار پنج …