مشکی محرم را از وقتی امام شهید را شناختهام داشتهام. یادش بخیر آن سالها که نوجوان بودیم و جلسات زیارت عاشورایِ عاشورا تا اربعینِ حاج ولی آقای نوروزی تازه راه افتاده بود و شیرینی اسمِ حسین تازه داشت میخزید توی رگهایمان و راه کربلا و زیارت امام مسدود بود و دیدن حرم یک آرزوی دست …
خداحافظی از کسی و جائی که دوستش داری، سختترین و ناممکنترین کار عالم است. و امروز روز خداحافظی بود. روز وداع. و من هیچوقت از این کلمه خوشم نیامده است که بوی تلخی و جدائی و دوری میدهد و چنگ میاندازد توی دلِ پر از تشویشِ آدم. هی از صبح میخواستم بروم حرم و هی …
امروز در تقویم عربستان، ۱۸ ذیحجه است که در تقویم مناسبتهای شیعی، غدیرش میخوانیم و بزرگترین عیدِ تاریخ بشریت و سالگرد اعلام وصایت و ولایت امیرالمومین علی علی علیهالسلام بعد از واقعه حجِ آخر حضرت حبیب خداست و ولایت علی نه در غدیر که بارها و بارها قبلتر در خفا و علن اعلام شده بود …
نسل ما جزء آخرین بچههائی بودند که “مستمع آزاد” در کلاسشان داشتند. مستمعین آزاد که در محاورات روزمرهی ترکی بهشان “رستم آزاد” گفته میشد، عبارت بودند از دانشآموزان تنبلِ بیخاصیتِ رد شدهی دو یا سه سالهای که مدرسه و معلم و اولیا امیدی به درس خواندن و الفبا و جمع و تفریق یادگرفتنشان نداشتند و …
قبلتر متوجهِ این معنا نبودم که کلهم اجمعین مناسک حج، فقط و فقط یک ذکر واجب دارد و آن لبیکی است که در میقات باید بگوئی و با گفتن آن مُحرم شوی و باقی مناسک حج، یا دور زدن است و یا رفتن و برگشتن و یا وقوف و ماندن و هیچ ذکر و دعا …
قبلتر نوشته بودم که چون شرکتهای فرودگاهی سعودی، به خاطر عقب نماندن از آمریکا در سیاست تحریم، سوخت به طیارههای ایرانی نمیدهند و ایرباسهای خوش نقش هما باید بفکر بنزین مسیر برگشتتان باشند و دو سره بار زدن سوخت در فرودگاه مبدا باعث افزایش وزن طیاره میشود و گرمی هوای مرداد وقتی به معادله چند …
و من همچنان معتقدم که حج نه از میقات و نه از لحظهی احرام و نه از طواف و نه از وقوف، که از خانهی خودِ زائر و از لحظهای که قصد خانهی خدا میکند و از ساعتی که دل میکَند از شهر، شروع میشود. و شاید به همین مناسبت است که چند روز پیش، …
آن روزهای اولی که قطعه شهدای شهرمان ساخته شد، بازارِ شهادت گرمتر بود و ماه و هفته و حتا گاها روزی نبود که کسی به صورت اسامی شهدای مدفون در گلزار شهدای خوی اضافه نشود و در هشت سالی که جنگ مستقیم بر سر ایرانمان بارید، هر روز و هر هفته و هر ماه و …
خیلی سال قبل یکی از رفقای طلبهی اهل درد و عامل به وظیفه، از سر دغدغهای که داشت میگفت بهزیستی پسر بچههائی که در شهر دچار یتیمی و یا بدسرپرستی میشوند را به خاطر نبودن مرکزی برای نگهداری از ایشان، منتقل میکند به یکی از شهرهای سُنی نشین جنوب استان و پسران دچار، در فضای …
روی سنگ مزارت نوشته متولد هجدهم خرداد سال سی و هشتی. یعنی امروز سالگرد تولدت است. مادرت میگوید شبی که دنیا آمدی، صبحش عید قربان بود و برای تبرک ماه قربانی و حج، جلوی اسمت یک قربان گذاشتند و روی سجلیای که برایت گرفتند نوشته شد؛ قربانعلی. زدم روی یکی از این سایتهائی که تقویم …