بایگانی برچسب: کتاب

عزیز زیبای من

روزهای نابسامان بعد از زلزله‌ی ۵٫۸ ریشتری ۸ بهمن ۱۴۰۱ خوی، وقتی از زمین و آسمان، هی سیل محبت و کمک می‌بارید به شهر، یک‌روز یک بنده خدائی از انتشارات مکتب حاج قاسم زنگ زد و نشانی خواست برای فرستادن کتابی که تازه منتشرش کرده بودند و ضمنش از اوضاع خوی و مردم و لرزه …

تماشای بخش زنانه‌ی هیئت «یا حسین» در سال بلوای کرونا

خدایش بیامرزد آقای لایموت معلم پرورشی سال اول راهنمائیم را که با آن خط خوشش در اولین جلسه کلاس بعد از آن‌که خودش را معرفی کرد، روی تخته سیاه با گچ سفید نوشت «انسان» و توضیح داد که کلمه‌ی انسان از ریشه‌ی اُنس است و انسان را به خاطر میل شدیدی که به انس گرفتن …

استانبولچی

این‌که یک سفر رونده‌ی تنها که از ماه‌ها قبل، قصد و تمهید سفر به قلب تمدن عثمانی‌ها در سر داشته باشد و درست چند روز مانده به ایام عزا، از تنهائی به در آید و عروس آذری‌ها شود و عهد در همان گام‌های اولِ زندگی مشترک و یکی شدنش با رفیق ترک‌زبان ما، هم‌داستان شوند …

با بی‌بابا

دو سه روز بعد از چاپ کتاب «بی‌بابا» در بهمن ۴۰۱ و به مناسبت روز پدر، مهدی قزلی خواست که برای برنامه «روایت بابا»ی خانه شعر و ادبیات ایران، روایتی از «فقدان پدر» ارائه کنم و به خاطر زلزله‌های پی‌درپی خوی و مسئولیتی که در میدان مدیریت بحران داشتم، نشد که بروم تهران و در …

پروانه‌ها گریه نمی‌کنند!

این البته اتفاق خوبی‌ست که به فکر افتاده‌ایم روایتِ آدم‌ها، شغل‌ها، بلاها و رویدادها را از رواق منظر چشم آدم‌های گونه‌گون بشنویم، ثبت کنیم و گاهی هم خوب‌هاش را سوا کنیم و مرتکب کتاب شویم. کم نیستند از نویسندگانِ معاصر که پرچم روایت‌نویسی را بلند کرده‌اند و حقا که زیبا و بجا پرچمی‌ست این عَلَمِ …

به بهانه‌ی انتشار چاپ چهارم از اولین کتابی که نوشتم

بین تکمیل مصاحبه‌ها و شروع نوشتنِ کتابم فاصله افتاد. همه‌ی ۶۰ ۷۰ ساعت مصاحبه را که به ترکی ضبط شده بودند، ترجمه و تایپ شده، یک‌کاسه در یک فایل WORD گذاشته بودم گوشه‌ی دنجی در دستکاپ کامپیوترم و هر روزِ خدا نگاهم گرهِ نگاهش به تماشا که کِی بشود بنشینم به نوشتن‌شان. قبل از آن …

سال‌های بدون تو

آن اوائلی که ازدواج کردیم یک‌روز با عیال علیهاسلام رفتیم دانشگاه‌شان و قضا را رئیس دانشگاه که از قضا استادِ همسرم هم بود و به علیامخدره لطف داشت، ما را دید و به تعارف بردمان دفترش. چند کلامی که حرف زدیم، دستش آمد که عاشق روایت و نوشتن و خواندن و جمع کردن کتابم. (و …

«خوش هاتی مسافر اردیبهشت»

نوشتن مهم است و از وقایع نوشتن مهم‌تر و نوشتن از وقایعِ مهم، بخش مهمی از وظیفه‌ی کسی‌ست که اولا در معرض اتفاقات مهم است و ثانیا بلدست ببیند و بنویسد. مهدی قزلّی که بقول خودش (از قضا مهدی قزلّی است)، این شانسِ چندین و چند باره را داشته که در معرض اتفاقات مهمی در …

خودش خواست “شبیه خودش” شود!

(به بهانه هفتمین سالگرد شهادت شهید حامد جوانی و انتشار چاپ هشتم کتاب شبیه خودش) کتابش برخلاف کتاب‌های قبلی‌م خیلی زودتر از آن‌چه فکرش را می‌کردم سر و شکل گرفت. انگار کسی ایستاده باشد بالای سرِ کار و هی ایراد و گیر و گرفت‌ها را رفع و رجوع کند و آدم‌ها را به هم برساند …

روایت خسرو از ترکِ شیرین

استاد تاریخ‌مان می‌گفت «ما ایرانی‌ها در طول و عرض تاریخ، همیشه کارهای بزرگی کرده‌ایم بدون آن‌که حواس‌مان باشد، کارنامه‌ای از خودمان به جا بگذاریم» و این حرفِ راستِ استادم یعنی که جای خالی روایت و روایت‌نویسی در تاریخ بدجوری دارد به چشم می‌آید. غرض، نشر جام‌جم از وقتی مدیر جدید به خود دید، به روایت …