‘هر از گاهی که خیلی دور و برت شلوغ می شود و فکر می کنی یل تک تاز میدانی و محور جمع دوستان، خدا به صورتی کاملن هدفمند و استادانه و ناگهانی، از جائی و جوری که هیچ به عقلت خطور نکند، طوری خلع سلاحت می کند خودت بمانی و خودت. بی هیچ یال و …
نگاه نافذ و چشم های آبی، لبخند همیشگی ِ روی لبش، لحن کلام نافذ و شخصیت عمل گرا و کاریزمای اسطوره ای دست نایافتنی مردی که مرغ خیالم در اوج ترین پروازهایش از قوزک پاهای او بالاتر نمی تواند پرید. موسای صدر، مسیح لبنان. مرد ِ مراد چمران. پدر یتیمان جبل عامل. جلودار امتی که …
یکی از لذت ها و نیازهای روحی ام حضور و اقامه فرائض یومیه در مساجد قدیمی است. انگار کن مساجد جدیدالاحداث با مصالح روزآمد و شیک! سنخیتی با روح آکنده از سنت و اسطوره گرای من نداشته باشد. در نظر ذائقه ی من، انسان ها هر قدر سنت گراتر همان قدر خواستنی تر و جذاب …
اگر پرسند که احکام کفش دوزی چند است؟ جواب بگو که چهار است: اول با طهارت بودن. دویم راست بودن. سیم چون به کارخانه درآید این اسم را گوید: الهم افتح لَنا ابواب رحمتک و الدولَه و الکَسب و برحمتک یا ارحم الراحمین. چهارم چون پشت تخته نشیند این اسم را بخواند: سبحان الله و …
شیطان را باید شناخت. شعار میدهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما به شیطان رو میدهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانههای پر درخت تبریز بازی میکردیم. دیدیم ناله یکی از بچهها بلند شد… یک بچه عقرب پیدا شده بود کمی از مورچه بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد …
البته «الجهاد باب من ابواب الجنّه فتحه اللَّه لخاصّه اولیائه». باب جهاد، باب کماهمیتى هم نیست؛ درِ بهشت است، به روى همه هم باز نمیشود؛ به روى اولیاء باز میشود. این نشان میدهد که مردم مجاهد ما از اولیاى خداوند هستند که این باب روى آنها باز شده است. حضرت ِ آقا. دی روز. دیدار …
نه برادران! چیزی عوض نشدهاست و هنوز هم اَسالاساس بنای انقلاب اسلامی بر مبارزه است و هنوز هم ما محتاج هستیم که روح حماسه و ایثار را در میان مردم زنده نگاه داریم، بسیج را تقویت کنیم، اسلحه بسازیم، عاشورا را حفظ کنیم، فرهنگ مصفای عاشورائیِ جبهههای جنگ را اشاعه دهیم و خود را برای …
ام سال اتفاقی گذرم افتاد به غرفه ای که پر بود از عکس های تکی و دسته جمعی تو و کتاب هائی که نوشته ای یا درباره ات نوشته اند. در هیر و ویر نمایش گاه بیست و سِیُّم. و دخترت که حالا عاقله زنی شده با ردی از غم که در چشم هاش عیان …