زحمتِ سه چهار ساله وقتی به بار مینشیند و خستهگی را از تنت به در میکند که؛ که زیر ظل گرمای ظهرِ تهران، طرف را نیم ساعت سرپا نگه داری که بروی و برگردی و برگشتنی از بالای پل عابر ببینی که حاصلِ کارِ این چند سالت را گرفته در دست و در عمقِ بحرش فرو رفته و یادش رفته که؛ اینجا تهران است و ظهر است و زیر تابش مستقیم و داغِ آفتابِ صلاهِ ظهر! و نرفته زیرِ سایهی دیواری که با او یک متر بیشتر فاصله ندارد.