ماه: ژوئن 2010

فذکِّر ان نفعت الذکری…

با رفیقی کل گذاشته ایم که هم را شبیه چیز یا کسی که به ش علاقه مندیم و به ش نمی رسیم و یا شاید نرسیم بنامیم. مثلا وقتی طرف از دوره ی هشت جلدی تاریخ تمدن ویل دورانت خوشش می آید و زورش – پولش! – نمی رسد بخردش می گوئیم: تاریخ تمدنه اوخشیسن! …

کاربرد افعال معکوس!

فکر می کردم همه ی دور و بری هایم خیلی راحت و روشن می توانند حرفشان بزنند و منظورشان را بگویند. فکر می کردم برای ابراز یک منظور خاص هیچ نیازی به طرح خاص موضوع نیست. یعنی خیلی راحت و آسوده می روی پیش طرف و خیلی راحت تر حرفت را می زنی. اصلن شیوه …

پــ ؛ مثل پول – کـــــــ ؛ مثل کتاب

کتاب خریدن مرا خانه خراب کرده. کتاب خوب بسیار است و نمی توان از آنها دست برداشت. بضاعت هم به قدر کفایت نیست… و نمی گذارد در امور مالیه خود ترتیبی بدهم. جلوگیری خودم را هم ندارم.* *- یادداشتهای روزانه ی محمدعلی فروغی (نخست وزیر سال های پایانی مشروطه و آغازین پهلوی) – انتشارات کتابخانه …

آبی که ریخت، ریخت!

هیچ وقت ِ خدا دوست نداشته ام که منسوبیت مترادف مصونیت باشد. چه برای خودم و چه برای هر کس دیگر. ما تُرک ها ضرب المثلی داریم که می گوید: به شعور اوشاق نی نییر دده مالین. شعورلی اوشاق نی نییر دده مالین. یعنی: خواه عرضه داشته باشی خواه نداشته باشی، ارث و میراث دردی …

نذر روشنی چشمان حضرت ساقی

دف می زند کسی ددف دف ددف ددف در پیچش است حضرت خورشید آن طرف این رقص کیست این که دلم را ربوده است این اوج این تلاطم سرشار از شعف آهسته تر بزن که در این ازدحام سبز از آسمان به سمت زمین اند صف به صف انگار نور طور تجلی است در زمین …

میم مثل؛ فــــاطمه!

ام شب، تمام ِ مادرانه گی و مادرانه گی ِ تمام به کسوت ِ کساء ِ آسمانی ِ تو در می آید که متبرک و مبارک شود. ام شب، آسمان، بهار می بارد… ام شب آسمان، یاس می تراود… و ماه، به یُمن شکوفه های ریخته بر مقدمت، می شکافد… فَصلِّ لربّک وَانحَر!