حسینیه

اشتیاق

سیدرضا را خیلی سال بود ندیده بودم. حتا خبر هم ازش نداشتم. می‌دانستم که طلبه است و معمم شده و قم است و مشغول درس و بحث… . بین بچه‌ها به ماخوذ به حیا بودن و سربه زیری و آرامشش شهره بود. آقا سید به‌ش بیش‌تر می‌آمد و بچه‌ها همان “آقا سید” صدایش می‌کردند و …

گره‌ گشا

گوشی‌اش را روز آخر روشن کرد. وقتی داشتیم بعد از خواندن “زیارت اربعین” در ازدحام غیرقابل وصف بین‌الحرمین وقتی برمی‌گشتیم کوله پشتی‌هامان را برداریم که بیائیم”کراج نجف” که برگردیم مهران. و یک‌ریز زنگ خورد و هر تماس را جواب داد؛ بی‌خیال رومینگ نجومی‌ای که برایش محاسبه می‌شد. ماه‌ها بود که کسی برای کار به‌ش زنگ …

کربلا ما را در خیل کربلائیان بپذیر…

سخت است آدم بیست سی میلیون نفر زائر داشته باشد و هوای تک به تک‌شان را داشته باشد و به تک به تک‌شان برسد و حتا اسم تک به تک‌شان را بداند و احوال همه‌شان دستش باشد. سخت که نه. غیر ممکن است. کار هر آدمی نیست هوای این‌همه میهمان را داشتن. این فقط از …

کربلا… اربعین… اشتیاق

اربعین با اشک می‌آید و اشک‌های سرازیر و امیدهای منتظر و مشتاقِ زائرانی که عاشقانه روزهای ذی حجه و محرم و صفر را شماره می‌کنند تا پای پیاده به بیستم صفر و به خیل مشتاقان سیدشهیدان برسند، یعنی این که مهیا باید شدن… .

علیک منی سلام الله

یک نفر دیگر هم گفت: «برای من این صحبت آقای جوادی آملی کنار ضریح خیلی جالب بود که گفت: “ما در زیارت عاشورا می‌گوئیم؛ علیک منی سلام الله…” این یعنی این‌که وقتی خدا ما را آفریده گفته: سلام من را به حسین برسانید» #پنجره‌های تشنه. روزنوشت‌های انتقال ضریح امام حسین علیه‌السلام از قم به کربلا. …

آن عیش مدام

عِراق اربعین با عِراق روزها و ماه‌های دیگر زمین تا آسمان توفیر دارد. مردمش، کوچه و بازارش و حتا مسیر مستقیم نجف به کربلایش. درست که وصل بعد از مشقت و هجران دل‌چسب‌تر و خواستنی‌تر است اما، زیارت پائین پای ارباب و بوسه بر آستان ملائک پاس‌بان سیدالشهداء در سیف و شتاء و در گرما …

مینیاتور

راه‌پیمائیِ دی‌روز، نسخه‌ی کوچک و شبیهی بود به جمعِ میلیونی پیاده‌گانِ زائرِ اربعینِ سیدالشهدا و دی‌روز بعد یکی دو ماه، خاطره‌ی خوب صدای قدم‌های محکم و متراکم برایم زنده شد و برای همراهانی که راه‌پیمائی اربعین را نبودند توانستم شرح کوچکی از شوری که بود را تصویر کنم… .