خدایش بیامرزد آقای لایموت معلم پرورشی سال اول راهنمائیم را که با آن خط خوشش در اولین جلسه کلاس بعد از آنکه خودش را معرفی کرد، روی تخته سیاه با گچ سفید نوشت «انسان» و توضیح داد که کلمهی انسان از ریشهی اُنس است و انسان را به خاطر میل شدیدی که به انس گرفتن …
اینکه یک سفر روندهی تنها که از ماهها قبل، قصد و تمهید سفر به قلب تمدن عثمانیها در سر داشته باشد و درست چند روز مانده به ایام عزا، از تنهائی به در آید و عروس آذریها شود و عهد در همان گامهای اولِ زندگی مشترک و یکی شدنش با رفیق ترکزبان ما، همداستان شوند …
دو سه روز بعد از چاپ کتاب «بیبابا» در بهمن ۴۰۱ و به مناسبت روز پدر، مهدی قزلی خواست که برای برنامه «روایت بابا»ی خانه شعر و ادبیات ایران، روایتی از «فقدان پدر» ارائه کنم و به خاطر زلزلههای پیدرپی خوی و مسئولیتی که در میدان مدیریت بحران داشتم، نشد که بروم تهران و در …
فکر کنید میخواهید برای کسی که کور مادرزادی است و هیچ تصوری از اشیاء و الوان و ترکیب رنگها ندارد، فرق بین رنگ صورتی و گلبهی را توضیح دهید؛ طوریکه حالیش شود و از قضا مشکلِ آن فلکزدهی نابینا الا و لابد از مسیر فهمِ فرقِ این دو رنگ میگذرد و لاغیر. حکایت ما بیخواهرهاست. …
آن سالها جوان بودم. سرم سوداهای کمتر داشت و بیشتر مال خودم بودم و روز و ماههائی بود که به جهت دیدارِ عزیزی، هی دم به ساعت تهران میآمدم و چون شبمانی در تهران را نمیدانم برای چه خوش نمیداشتم، حساب کتاب کرده بودم که عوض پول هتل، یک بلیط رفت و برگشت تهران-مشهد-تهران که …
از قضا منی که الان چهل سال بیشتر است حسین، پسرِ علی شرفخانلو شدهام، در سن و سالیم که در کوچه و خیابان برای طفلان و نوجوانانِ ناشناس که اسمم را بلد نباشند، عمو خطاب شوم و ماجرا وقتی جالبتر میشود که بدانیم همهی آنها که مرا از نزدیک میشناسند میدانند که همهی دوست و …
بین تکمیل مصاحبهها و شروع نوشتنِ کتابم فاصله افتاد. همهی ۶۰ ۷۰ ساعت مصاحبه را که به ترکی ضبط شده بودند، ترجمه و تایپ شده، یککاسه در یک فایل WORD گذاشته بودم گوشهی دنجی در دستکاپ کامپیوترم و هر روزِ خدا نگاهم گرهِ نگاهش به تماشا که کِی بشود بنشینم به نوشتنشان. قبل از آن …
چهل سال و چند روز پیش در چنین روزی، مردی که چند روز قدم زد روی زمین به اخلاص، گام آخر را از زمین برداشت و رفت تا پا در بهشت برین خدا بگذارد و به بهای خون، تماشای رازی قسمتش شود که جز به اهلش فاش نمیشود. معلم بود که شهید شد و آنقدر …
شب شکسته و صبح دمیده بود که رسیدیم. بین خواب و بیدار و خنکای سحر که حتا در کویر هم تا زیر پوست آدم میخزد. و تو بهتر میدانی شکوه وقت سحر را، وقتی آسمان شب از سیاهی به کبود و سرمهای در حال انقلاب است. همان اول کار و بعد از دور زدن میدانی …
بزرگترین رویداد فرهنگی کشور که هر سال در روزهای زیبای اردیبهشت برگزار میشد، به عون الله و مَدَدِه، بعد از دو سال تعلیق زیر سایهی کرونا، فردا آغاز میشود. ۳۳ اُمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران. و بماند که “نمایشگاه” در این دو سالِ سختِ کرونا، به طرز مجازی و الکترونیکی برگزار شد و اهلش بهتر …