بایگانی برچسب: شهید

عزیز زیبای من

روزهای نابسامان بعد از زلزله‌ی ۵٫۸ ریشتری ۸ بهمن ۱۴۰۱ خوی، وقتی از زمین و آسمان، هی سیل محبت و کمک می‌بارید به شهر، یک‌روز یک بنده خدائی از انتشارات مکتب حاج قاسم زنگ زد و نشانی خواست برای فرستادن کتابی که تازه منتشرش کرده بودند و ضمنش از اوضاع خوی و مردم و لرزه …

جنگ‌نامه (شماره صفرم)

داشتند زندگی‌شان را می‌کردند. تازه دیو بیرون رفته بود و فرشته تازه درآمده بود. همه چیز داشت می‌رفت به سمتی که دنیا روی خوشش را نشانِ مردمِ شهر بدهد که ناگاه دیو پلیدِ هفت سرِ دیگری از زمین و دریا و هوا، جفت پا پرید وسط زندگی‌شان… . جوان‌های شهر و قبل‌تر از این‌ها، پدرهاشان، …

سلام بر اسماعیل

چهل سال و چند روز پیش در چنین روزی، مردی که چند روز قدم زد روی زمین به اخلاص، گام آخر را از زمین برداشت و رفت تا پا در بهشت برین خدا بگذارد و به بهای خون، تماشای رازی قسمتش شود که جز به اهلش فاش نمی‌شود. معلم بود که شهید شد و آن‌قدر …

حاجی شکلاتی

آن سالی که با دکتر مشکینی‌مان تازه قوم و خویش شده بودیم، هر از گاهی تنگ غروب سر و کله حاج اصغر پیدا می‌شد و می‌آمد دم مغازه‌ی آغام خدابیامرز و ساعتی می‌نشست و می‌رفت. با آن عینک دودی و کت و شلوار همیشه اتوکشیده‌ی مشکی و پیراهن آبی و عطر tea rose که بلااستثناء …

ساعت شماته‌دار

روزهای منتهی به انقلاب است. شاه‌چی‌ها چند خانه را شناسائی کرده‌اند که مال جوان‌های انقلابی است و شبی نیست که با سنگ و چوب و چماق و تهدید و عربده، ترس را به جان زن و بچه‌ی ساکن در آن خانه‌ها نیاندازند. این سمت ماجرا که بچه‌های جوان و نوجوان انقلابی‌اند، نقشه ریخته‌اند برای انفجار …

پژوهیده

علی‌الطلوعِ صبحِ یکی از روزهای هفته قبل، از سپاه زنگ زدند که می‌خواهیم بیائیم دیدار با خانواده‌تان به مناسبت هفته پژوهش. منگ‌تر از آن بودم که حواسم را جمع کنم و بپرسم پژوهش و ما دقیقا در کجای عالم به هم برخورده‌ایم؟ و همه زورِ ذهنی‌ام را جمع کردم و این جمله از ذهنِ هنوز …

دلی که از عزا به در آمد

تنور انتخابات سال ۹۶ هنوز گرم نشده بود که خدا علی را به‌م داد. روز ملی شدن صنعت نفت. ۲۹ اسفند  ۹۵ که لابد اگر دوره، دوره‌ی مصدق بود، در و همسایه و قوم و اقربا، با وزن و قافیه‌ی “علی” و “ملّی” کلی شعر و سرود و قوشما (بداهه‌ی چهار پاره‌ی ترکی) برای تولدش …

شرفخانلوی اصل؛ شرفخانلوی فرع

از دین خدا آن قدری سرم نمی‌شود که فتوا بدهم آیا با تغییراتی که در روابط اجتماعی ایجاد می‌شود، احکام مکروه و مستحب و مباح هم می‌تواند دست‌خوش تغییر و تعدیل شود یا خیر؟ مثلا در شرع مقدس داریم که گورستان محل خرید و فروش نیست و شارع مقدس فرموده که این کار مکروه است. …

ثوابِ نرفتن

پائیز سال ۸۹ برای دیدن دوستی، باید می‌آمدم تهران. صبحش که داشتم از خانه می‌زدم بیرون، مادرم خواب بود و بین خواب و بیداری متوجه رفتنم شد. برگشتم برای خداحافظی. عادت دارم وقت‌هائی که می‌روم سفر، دستش را ببوسم و عادت داشتم وقتی دارم دستش را می‌بوسم، از خدا چیزی طلب کنم. اما آن‌روز و …

بدرقه‌ای که نکردم

خبر حاجی را صبح جمعه شنیدم. مثل همه. مثل همه‌ی نمازخوان‌ها و نماز نخوان‌ها که صبح‌ها قبل یا بعدِ طلوع، چشم که از هم باز می‌کنند، در کش و قوس و خماری بین انتقال از نشئه‌ی خواب به حال بیداری، اول کاری که می‌کنند – می‌کنیم- یافتن گوشی و باز کردن مجرای اینترنت و چک …