درد مردمِ بی‌قصه

کوچه‌هایی با کوچه‌های دیگر فرق می‌کنند که با خیال کسی یا قصه‌ای از آن گذشته باشی، وگرنه هرجای این شهر مثل هرجای دیگرش می‌شود.
مردم شهر مثل نان شب به قصه، به خیال، به تصویرهای ناهوشیار نیاز دارند و جهان ناهوشیاری دور شده است. از دست‌مان رفته. باغ‌های مخفی از پشت پنجره‌ها و درها کوچ کرده اند، قالیچه‌ها نمی‌پرند و نقشه‌ها ما را فقط به جاهای معلوم می‌برند…
– – – – – – – – – –
یادداشت سردبیر/داستان همشهری. کتاب دوازدهم/ شماره ی اردی بهشت ۹۱

دیدگاه‌ها

  1. بنيامين

    با سلام
    به وبلاگ حامیان دولت ولایی نیز سر بزنید. مطالب ما را با دقت بخوانید و نظر دهید. در صورت تمایل به همکاری و حمایت سایبری از گفتمان و عملکرد دولت، به ما اطلاع دهید. به امید پیروزی حق بر باطل
    = = = = = = = =
    حسین: دولت اگر! ولائی باشد نیازی بر بیابان و جرس و حامی و همکار و تبادل و … ندارد!
    بقول شیخ که می فرمود: برو این دام بر مرغ دگر… !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.