انشاءِ حریق

استاد می‌گفت:
سوزاندنِ دلِ مشتاق و هنوز امیدوار
معصیت دارد.
می‌گفت:
اگر خواستید دلی را بسوزانید،
اول
همه‌ی عُلقه‌هایتان را از دست و پایش بردارید و بگذارید خوب همه‌ی امیدش بدل به یأس و ناامیدی شود.
بعد همین یأس
آتش می‌اندازد به جانِ آدمِ امیدوار و دلش هم‌راهِ جانش می‌سوزد.
می‌گفت:
دلی که سوخت و خاکستر شد،
بندِ یک باد ناقابل است که بوزد
فنایش کند… و دیگر لازم نیست شما آتشش بزنید و بدنام شوید به آتش در خرمنی دلِ کسی انداختن.
می‌گفت:
دل نسوزانید… که خدا را خوش نمی‌آید!

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.