بعثت

تا نیامده بود، آدم و آدمیت یتیم بود.
مردانگی و انسانیت پدر نداشتند.
نه پدر که حتا نماد هم نداشتند.
و جبرئیل سال‌ها بود که صدای خدا را به زمین دریغ داشته بود… .

از کوه که برگشت
سنگینی رسالت را که لرزه بر جان نازنینش افکنده بود را پیچید در خرقه‌ای پشمین تا دوباره فرشته وحی بازگردد و آیه بخواند برایش؛
یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّل… .
و محمد – که درود خدا بر او و اهلش باد – پیامبر شده بود تا زمین پدر داشته باشد… و زمان به نفع اخلاق و مروت و مردی برگردد.
آمده بود تا کار را تمام کند.
آمد و کار را تمام کرد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.