بگذار به حال خود گریه کنم…

…وَانْقُلْنى اِلى دَرَجَهِ الَّتوْبَهِ
و مرا به درجه توبه و بازگشت بسویت برسان
اِلَیْکَ وَاَعِنّى بِالْبُکآءِ عَلى نَفْسى فَقَدْ اَفْنَیْتُ بِالتَّسْویفِ وَالاْمالِ
و یاریم ده تا به بد حال خود گریه کنم. که من عمری به امروز و فردا کردن و آرزوکردن ها هدر دادم
عُمْرى وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَهَ الاْیِسینَ مِنْ خَیْرى فَمَنْ یَکوُنُ اَسْوَءَ حالاً
و اکنون در منزلگاه ناامیدی ام. پس کیست که بدحال تر از من باشد؟
مِنّى اِنْ اَنَا نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حالى اِلى قَبْرى لَمْ اُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتى …
وای بر من اگر با این حال روی سوی قبر کنم. قبری که مهیایش نیستم…