صبر

همه ی جا و هر لحظه از زیارت عتبات دل نشین است. روح فزاست. حتی در چند متری گودی قتل گاه آن جا که دیگر پاهایت یارای جلوتر رفتن ندارد و خاک عالم آوار می شود روی سرت و همه ی غصه های دنیا تل انبار سینه ات، ته ِ ته ِ دلت یک شوق عجیبی در غلیان است. شوق شیعه بودن و در کنار امامت بودن و لذت بردن از تنفس در فضائی که جسمت نزدیک جسم مطهر امامی ست که ندیده عاشقش شده ای و حاضری دنیا را فدای یک غمزه ی چشمش کنی…
هر مقام شریفی و هر عتبه ی مقدسی همین سان جلوه گر است و هر کس به قدر همت خود از مشارب نورانی امامی که مشرف به زیارتش شده، می نوشد و جان تازه می کند.
اما
سامراء حکایتش جداست.
قبل تر از حرم، حتی وقتی داخل شهر می شوی، غبار غمی ناشناخته بر دلت می نشیند. غم، باد می کند در بغضت و دوست داری تا جائی که حنجره ات یاری دارد، فریاد بکشی. آوار مظلومیت دو امام معصوم که درود خدا بر ایشان باد، خراب می شود روی دلت و بغضت آن قدر سنگین می شود که حتی نای نفس کشیدن نداشته باشی.
حیرانی قریبی است. انگار داخل شده ای در عجیب ترین و اسرار آمیزترین سرزمین ها. انگار قیامت است. کسی حواسش به کسی نیست. کسی انگار کسی را نمی بیند. همه! غرق در تحیری شده اند از چیزی که می بینند و باورشان نمی شود. وَتَرَ‌ى النَّاسَ سُکَارَ‌ىٰ *
قبور مطهر پدر و مادر و جد و عمه ی تنها حجت باقی مانده روی ارض، به وحشیانه ترین شکل ممکن تخریب شده!
متحیر می مانی از صبر طوفانی پسری که دنیا به اشاره ی سرانگشتش کن فیکون می شود… متحیر می مانی از کظم غیظ امامی که به یک طرفه العینش دنیا زیر و زبر می شود… متحیر می مانی از صبر ولی اعظم خدا، آن جا که در چند قدمی حرم، در مسجدی از مساجد ضرار، درست چند ده متر مانده به حرم، اذانی می گویند که شهادت به ولایت علی و اولادش ندارد و به جای دعوت مردمان به فلاح، موذن داد می زند: الصلوه خیر من النوم!
و تو می فهمی که امام! امام ِ زمان ِ تو، صبرش به قرینه ی خوابی است که مردمان را برده! و دعا می کنی خدا زود ِ زود ِ زود، تو را و همه را از چنگال خواب های تو در تو و حجاب های هزار پرده برهاند و لایق طلوع خورشید کند.
سال روز شهادت امام حسن عسکری علیه الاف التحیه و الثناء و آغاز ولایت و امامت آخرین حجت خدا بر روی زمین، مبارک.
——
*.- سوره ی مبارکه حج. قسمتی از آیه ی دوم.