بایگانی برچسب: خوی

وطن

بعد از غروب روز نیمه شعبان و ادای فریضه‌ی مغرب و عشاء، وقتی هنوز آن باران سیل آسای بی‌سابقه که ساعتی سرپا نگه‌مان داشت در کفشداری حرم تا بند بیاید، بر کربلا نباریده بود، تابلوی کاروان به دست، ایستاده بودم در منتها الیهِ شمال شرقی صحن عباس بن علی علیهما سلام که زوار را جمع …

تا باز کِی افتد سوی شماها گذار ما؟

برف بهمنیِ صبحِ اولین جمعه‌ی ماه، وقتی بعد از شبی طولانی بیدار شده‌ای برای نماز و پرده را کنار زده‌ای که از هنوز در نیامدنِ آفتاب مطمئن شوی و مواجه می‌شوی با لایه‌ی سفیدی که روی باغچه را پوشانیده، شوقِ تکبیر نماز صبحت را دوصد برابر می‌کند. آن قدر که جای خزیدنِ دوباره در بستر …

اعتراض

یکی از محاسن محل کار فعلی‌م ارتباط مستقیم و مستمر با مزار مطهر شهداست. اقلش این است که هر صبح و هر عصر، توفیق دیدار پرچم‌های سه رنگ و خوش‌رنگ ایران که بر فراز قبور مطهر شهدا در اهتزازند را دارم و نسیمی کز بن آن کاکُل آید، مشامم را می‌نوازد و چه خوش نسیمی …

حاجی

اتوبوس آمده بود دنبال‌مان. چند سالیست -یعنی دقیقا از وقتی که ترمینالِ متمرکز شهر ساخته و به بهره رسیده است- رسم بر این شده که حاجی‌ها را از توقف‌گاهی که مخصوص بدرقه و استقبال سفرهای زیارتیست سوار کنیم و برگشتنی، برگردیم همان‌جا و مردم نکوبند کلی راه بیایند تا فرودگاه و تا کجا برای استقبال …