بازخورد چیزهائی که اینجا نوشته و مینویسم را رصد میکنم. حالا که چند سالی است LIKE زدن و به SHARE کردن مُد شده، دیدن و شمردن و احصا کردن بازخوردها جنبهی عمومیتری یافته و کار این کمترین در رصد و تحلیل بازخوردها را راحتتر کرده است. جنبهی منفیِ LIKE و به SHARE در این است …
خبر را یکهوئی بهش دادم؛ «پاسپورتت را زود برسانش بهم تا کارهای ثبت نام و ویزایش را ردیف کنیم. سر برج انشاءالله عازمی.» بیمقدمه و بیآنکه ذهنش آمادهی شنیدن همچه خبری باشد. طول کشید تا بگیرد چه میگویم و اشکش جاری شود. روی لایهی اشکی که چشمهایش را پوشانده بود، شنید که یک بندهی خدائی، …
نماز که تمام شد، دستش را جلو آورد که دست بدهیم. نیم خیز شده بود که برود. دستم را که داشت میفشرد، درآمد که «الاهی دستت برود بخورد به ضریح آقا امام حسین» و گفتم«الاهی قسمت شما هم بشود. نه یک بار که چارده بار… .» پایش سست شد. نشست. دست گذاشت روی پیشانیاش و …
ما نه لایق بودیم و نه قابل. اگر به ما و آنچه از ما سر زده و میزند بود، هیهات که دستمان به ضریح شش گوشه و همقدمی با زائرانِ عاشقی که جز از وصال محبوب در سر نداشتند، میرسید. معترفم که تک به تک قدمی که تا آن کعبهی شش گوشه برداشتم، از باب …
در فرهنگ عامهی عراقیها، اربعین علاوه بر زیارت امام حسین، حاوی زیارت امام سجاد علیهما سلام نیز هست. راه به راه در مسیر پیاده روی دستههای شبیهخوانیای راه میافتند که روضهی مصور بازگشت کاروان اسرا به کربلا هستند و شاخص کاروانیان حضرت علی ابن حسین علیهما سلام است و انگار مردم همقدم امامِ بعدِ سیدالشهدایند …
و کسی جز امام قادر نیست کینههای کهنهی دو ملت را طوری از دلها بزداید که تو انگار کن از روز اول هیچ کینه و قهر و غضبی در بین نبوده و انگار نه انگار که این دو کشور تا همین چند سال قبل برای هم تیغ از رو بسته بودند و امروز به مدد …
در ساعات طلائی سحر، وقتی که اهل شب مشغول مناجات و دعا و استغفار بودند، کمی قبل اذان صبح از بلندگوی همهی موکبها صدای دلنشین قرآن بلند بود که؛ «ان قرآن الفجر کان مشهودا» + و بعد اذان و ادای فریضهی صبح هم. تا وقتی آفتاب اشعههای طلائیاش را مینمایاند. همهی زائران سیدالشهداء سحر را …
متحیری! از اینکه آقا، آقای مثل توئی هم هست. از اینکه در دستگاه و دفترش اسم تو هم بوده. از اینکه نام تو هم توی لیست دعوت شدهگان بود که توانستی اینهمه عمود را جلو بیائی و یادت میافتد لب مرز به رفیقت گفته بودی «تا با گنبد و گلدسته چشم در چشم نشوم باورم …
شهرداری هر شهری در هر نقطه از دنیا، در اولین قدمی که داخل محدودهاش میگذاری تابلوئی علم کرده که به میهمانان خوش آمد میگوید و به عمرم، هیچ «خوش آمدید»ی به قدر خیر مقدمی که در ده دوازده کیلومتری حرم و ابتدای محدودهی شهر کربلا زده بودند به جانم ننشست. و تو انگار کن خستگی …
برای خیلی از ماها آموزهها و هنجارهای اجتماعی به واسطهی هیئت و حضور در دستگاه سیدالشهداء نهادینه شده است. حضور در دستگاه امام حسین برای هیئت بروها بازدارندهی قوی و محکم و مطمئنی بوده و هست. یعنی حسینی بودن برای ایرانیهای هیئتی، صرف گریه و عزاداری و اشک و آه نیست و دوستان لابد یادشان …