خارج از موضوع

بده ساقی آن می که حال آورد…

این درست که هر چه از دوست رسد نیکوست این هم درست که تو اول به ظرف آدم ها نگاه می کنی بعد پُرش می کنی. آن هم آن قدری که لب ریز نشود! اما اما فکر نمی کنی این همه اضطراب و فشار، این همه کار نکرده، این همه راه نرفته کمی فقط کمی …

منی که قرارست تا ایست گاه ِ آخر این قطار را باشم، به تر است بجای شمردن ایستگاه ها و تشویش از ندانستن شمار توقف گاه های طی شده و پیش ِ رو، شماره ی صفحات کتاب قطور دم دستم را بپایم و نگران از این باشم که قطار به سرانجام ِ راهش برسد و …

کاربرد افعال معکوس!

فکر می کردم همه ی دور و بری هایم خیلی راحت و روشن می توانند حرفشان بزنند و منظورشان را بگویند. فکر می کردم برای ابراز یک منظور خاص هیچ نیازی به طرح خاص موضوع نیست. یعنی خیلی راحت و آسوده می روی پیش طرف و خیلی راحت تر حرفت را می زنی. اصلن شیوه …

دعای خیر!

می گوید شب ها وقت بی کاری و نت گردی اش است. می گوید مدتی است چیزی نمی نویسی که بشود به ش گیر داد و آسمان و ریسمان بافت باهاش. می گوید اصلن تو عوض شده ای. شده ای یک آدم دیگر که حتی شوخی هم یادش می رود بکند. می گوید جلسه ی …