Month: بهمن ۱۳۹۵

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم…

اربعین که شد، نماز ظهر و عصر را در ازدحام بی‌سابقه‌ی صفوف جماعتِ حرم امام شهید خواندیم و تا از ازدحامِ اربعینیِ حوالیِ حرم خودمان را برسانیم به کراچ النجف -گاراژ یا ترمینال یا پایانه‌ای در ورودی غربی کربلا که وَن‌ها پر می‌کنند از آنجا به سمتِ شهرهای جنوبی و غربی عراق و مرز مهران- …

انقلابی کاخ‌نشین

دولتیِ عنایتِ یار (علیه‌السلام) که جانِ عالم و آدم به فدایش باد، جشن‌های سی و هفت سالگیِ انقلاب‌مان دارد شروع می‌شود. پدران ما انقلاب کردند و جان‌شان را پای آرمان‌شان دادند که فاصله طبقات مردم، از کوخ تا کاخ نباشد و وقتی در حوالی روزهای جشن انقلاب، آن انقلابی سابق، در کاخی که یادگار شاه …

رویای صادق

خانه‌شان را بلد نبودم. از آدرس، فقط اسمِ خیابان اصلی‌شان را داده بودند و این‌که سر کوچه‌شان، یک کانتینر برزگ هست. گفته بودند باقیِ آدرس را خودتان می‌فهمید! و من عاشقِ نشانه‌های این‌طوری‌ام… . که یعنی؛ تو راه بیفت و راه تو را خواهد رساند… و رسانید: سر کوچه‌ای که یک کانتینرِ بزرگ داشت، روی …

راهِ علی

ماشین‌های لبِ مرز، تاکسیِ خط مرز-نخجوان بودند و نمی‌شد آن‌ها را ساعتی کرایه کرد و باهاشان فقط تا ایستگاهِ ۵۷ می‌شد رفت. و ۵۷ را تو انگار کن پایانه‌ی بار و مسافر و ترانزیت و حتا تره‌بار و احشامِ مرکزیِ مرکزِ جمهوریِ خودمختار نخجوان. رفیقم اما، دوستی داشت در شهر که می‌گفت سپرده است هر …