ماه: آگوست 2008

و دیگر هیچ!

مدال برای تیم ملی / پلاکارد بازگشت غرور آفرین برای حاج آقا / چسب میز ریاست برای مدیر / ماست برای توجیه / شرمندگی برای مردم … ارواح عمه ام … از هوش رفته ام / زین شوق بی نظیر، سنگ کوب کرده ام … گند چین جدا، گند تیم جدا / کمیته المپیک نم …

برگی از دفترچه ی سیمی -۱۱ –

چهارشنبه ۲۴ مرداد- هتل جوهره العاصمه بنا بر تصمیم جمعی کاروان، بنا بود امروز به زیارت دوره برویم. زیارت مساجد تاریخی و بازدید از محل غزوات اطراف مدینه. قرار گروه ساعت شش صبح مقابل درب شمالی هتل بود. بجهت خستگی دیشب فیض اقامه ی نماز در مسجد پیامبر را از دست دادیم و اگر نبود …

از علی آموز اخلاص عمل

تابلوهای راهنمائی و رانندگی هر یک پیام خاصّی دارند. برخی توجّه می‌دهند و برخی اخطار. برخی دیگر نیز یادآوری کننده و تأکید کننده‌اند. تعدادی هم از راننده می‌خواهند که خود را نسبت به وقوع هرگونه حادثه‌ی احتمالی مجهّز سازد. پیام‌های ابرمردی که حکومت کوتاه پنج‌ساله‌اش- که همین می‌تواند درس‌های فراوانی برای مدیران نظام اسلامی باشد …

بازی در وقت اضافه

می گفت سال ۶۷ بعد کلی دوا و درمان، دکترش تو انگلیس بهش گفته که دوسال بیشتر زنده نیستی. بعد سر انگشتی حساب می کرد که با احتساب حرف جناب طبیب، نوزده سال قبل می بایستی ریق رحمت را سر می کشید. کاری هم نداشت که چرا آنهمه تیر و ترکشی که تو تنش مانده، …

برگی از دفترچه ی سیمی -۱۰ –

چهارشنبه ۳۱/۵/۸۶ هتل برکات اشپیلیا ذکر چند نکته که در نوشته های قبلی باید می آمد و از قلم افتاده. یکم. نزدیکی هتل محل اقامتمان در مدینه به حرم نبوی و خیابان کشی عریض و طویل دور و بر آن، باعث شده بود زائرینی که از کشورهای همسایه و از طریق مرزهای زمینی و با …

مشغله!

گفت: مولا کریم است. آقا معلم. دنیا از درویشت گذشته. از تو که نگذشته. حق با توست آقا معلم. شغل سوای مشغله است. آدمیزاد مشغله می خواهد، تو! هم مشغله پیدا می کنی … گفتم: می دانی درویش، مشغله کارِ کله است. کار کله هائی که باد دارند. اما حالا اینجور کله ها بدرد نمی …

بوی پیراهن یوسف

زیر ریسه های الوان نیمه شعبان، با موسیقی ملایم چادرهای شربت و شیرینی و بچه های نو نوار کرده ی با کلی انرژی و اشتیاق، که کلی ماشین را قطار کرده اند پشت ایستگاه صلواتی شان، که کلی ذوق می کنند وقتی شیشه ی ماشینت را پائین می کشی و دست می بری تا مهمان …

تو را من چشم در راهم شباهنگام …

ببین! حتی ماه، که همیشه ی خدا به ماهی اش می نازید هم از رو رفت… امشب را که قرار بود تو باز برای هزار و چندمین بار متولد شوی! و اذا خسف القمر! الله اکبر از این نشان آشکار خداوندی! ماه، امشب برای هزار و صدو هفتاد و ششمین بار، رخ در نقاب زمین …