می‌آئی…

دل ما
پیر شد
اسیر شد
زمین‌گیر شد و از هر چه خوشی‌ست سیر شد،
بس که نیامدی…
حضرت باران
رجای امیدواران
دلیل رستگاران
به تماشا سوگند و به ابر و باد و مه و خورشید و فلک
که قاب خالی مانده‌ی پنجره‌ی چشم انتظاری‌ت تار بسته است…
مرد موعود اُمم
بیا که زمین بعد هزار هزار سال کویر، امید باران دارد!

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *