حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار…

خودت که دیدی
عرفاتِ من
و وقوفم در آن‌ صحرای داغ و پر لهیب
به در به در
و سو به و سو
و چادر به چادر
دنبال چهره‌ی ‌دل‌ربا گشتن گذشت و قرص کامل خورشید، وقتی روی بام مکه در غربی‌ترین افق فرو می‌ریخت دل من با او هُرّی پائین ریخت که یار نادیده سیر، رخت ببست…

دیدگاه‌ها

  1. سید

    باز منتظر دیدار باش
    هرگز خسته نشو
    آنگاه که در تنگنای غروب اشکی از گوشه ی چشمت جاری شد
    منتظران را به یاد آر
    و به نیابت از همه ی آنها یک بار دیگر بلند صدایش کن
    حجکم مقبول سعیکم مشکور

پاسخ دادن به واقعه لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *