این‌گونه سخن گفتن…

“پیغمبران مردم را به بندگى خدا – که پتکى بر سر خودخواهى و برترى‌جوئى است – فرا خواندند، و آئینى که بهشت صفا و آرامش را حتى پیش از بهشت اخروى به بشر ارزانى مى‌داشت بدو عرضه کردند، و او را به مهار کردن غریزه‌ى افزون‌خواهى و سلطه‌جویى تشویق نمودند، و از تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتیدن در لجنزار فساد اخلاقى برحذر داشتند، و سرچشمه‌هاى فضیلت و راستى و محبت و کار و ابتکار و دانش و آگاهى را در او جارى ساختند، و یاد خدا و عشق به او را – که ضامن این همه و تعالى بخش روان اوست – بدو تلقین کردند.
آنها همچنین به او آموختند که بازوى خود را براى حراست از این ارزشها نیرومند کند، و راه را بر شیطانهاى شر و فساد و انحطاطآفرین ببندد؛ با جهل و ظلم و استعباد بستیزد، و از علم و عدل و آزادى پاسدارى کند. بدو آموختند که باید نه ستم کند و نه ستم پذیرد. باید براى اجراى قسط و عدل قیام کند، و باید به راهزنان صلاح و فلاح انسان امان ندهد. تسلیم در برابر دشمنان فضیلت و عدالت و صلاح، رضا دادن به نابودى این ارزشها و قبول رذیلت و ظلم و فساد است. در اندیشه‌ى الهى اسلام دین خدا قالب و شکل زندگى بشر است، و نه تنها گوهرى بر تارک آن. دین یک نظام اجتماعى به بشر ارائه مى‌کند، و نه فقط یک سلسله عبادات و عادات. هر چند که عبادات و عادات نیز انباشته از روح زندگى و در جهت همان نظام است؛ و این نظام اجتماعى مبتنى بر همان جهان‌بینى و ساخته به شکل آن است.”
حضرت آقا. سخن‌رانی در سازمانِ مللِ متحد سی‌ویکم شهریورماه شصت‌وشش +

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.