نـــــــــور

بو سعید خراز می‌گوید:
«ابلیس را به خواب دیدم، عصائی برگرفتم تا وی را بزنم،
بدان باکی نداشت و نترسید،
هاتفی آواز داد که وی از این نترسد، وی از نوری ترسد که در دل باشد.»
کیمیای سعادت. امام محمدغزالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *