ادعا

راه‌پیمائی اربعین شاید برای اهلش امتحان ادعا هم بود. امتحان ادعای هم‌راهی با امام. امتحان ادعای پا در رکابی. امتحان ادعای بذل جان و مال.
اربعین میقاتی بود که آدم می‌توانست به چشم خود ببیند که هرکس را به قدر ادعائی که می‌کند به سنگ محک می‌زنند و هرکه مقرب‌تر است را جام بلا بیش‌ترش می‌دهند.
…وقتی برای صرف چای عراقی ایستاده بودیم کنار موکب اهالی بصره مقابل عمود ۵۲۳، وقتی دوستان از خستگی و درد پا گله می‌کردند، باد در غبغب انداخته بود که؛ «هزار و چارصد عمود که سهل است! من دو هزار تا عمودش را هم می‌روم برای به امام حسین رسیدن…»
جلوی عمود ۷۵۵ وقتی که اطراق کردیم برای نماز ظهر و نهار و استراحتکی مختصر، دست برد توی جیب بادگیرش و دید گوشی‌اش نیست. آن یکی جیب‌ها و کوله‌اش را هم دید و موبایلش را ندید. موبایلش نبود که نبود. فکری شد نکند دی‌شب توی موکب جا گذاشته باشدش و همان‌جا جدا شد که برگردد به عمود۳۲۰ که آن‌جا سراغ گوشی‌اش را بگیرد و قرارمان شد شب اربعین، مقام امام زمان در شارع سدره در کربلا. و رفت.
و تمام دو روز را تا شب اربعین علاف ماشین‌های گذری جاده‌ی کربلا به نجف بود و آخر سر تنها و سرگردان، بی‌آنکه گوشی‌اش را پیدا کرده باشد، چهل و هشت ساعت تمام راه رفته بود تا عمود ۳۲۰ و برگشته بود و وقتی شب اربعین با آن حال نزار جلوی مقام صاحب الزمان دیدیمش، فقط همین را گفت که؛ «این‌جا کربلاست! ادعا و صاحبش محک می‌خورند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد… .»
– – –
موبایلش مانده بود ته کیفی که تمام آن دو روز را روی کولش بین عمودها این‌ور و آن‌ور می‌کشید…

دیدگاه‌ها

  1. علی شعیبی

    همین که از چشمانشان اشکی شبیه شبنم وضوی حسین ع آمده است کافیست
    ارزشش زیاد است
    وضو گرفتن در کربلا برای شهید کربلا
    خریدار سراغ این شبنم هاست و بس ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.