بیرق

یک هفته قبلِ اربعین خودشان را رسانده بودند کربلا. توی هنوز خلوتیِ حرم، با فراغ بال زیارت‌شان را که کرده بودند آمده بودند نجف و بعد کاظمین و احتمالن سامراء و باز برگشته بودند نجف که این بار پیاده زائر اربعینِ امام شهید شوند.
حال‌شان خوب بود. نشسته بودند به استراحت و چای و عمود هزار و دویست و چهل و چند بود و راهی تا حرم نبود.
سر حرف را که باز کردم گفتند که از اصفهان آمده‌اند و یک دورِ کامل حرم ائمه‌ی مدفون در عراق را زیارت کرده‌اند و فردا به مدد خدا دوباره خواهند رسید به کربلا و آن‌جا می‌مانند تا اربعین و باز می‌مانند تا آخر صفر که بناست عَلَمِ حرم عوض شود و بیرق سرخ دوباره برگردد روی گنبد… .
حالا هم‌آن روز است. روز آخر صفر. ام‌شب بعد اذان مغرب می‌خواهند پرچمت را عوض کنند ای سید شهیدان.
پرچم مشکی‌ات که سرخ می‌شود، تازه داغ دل ما تازه می‌شود که هزار و چند صد سال گذشته و هنوز خونت را نستانده‌ایم و هنوز سلاله‌ات قیام نکرده که خونت را بستاند و داغ دل‌ تمام عاشقانت را در طول تاریخ فرو بنشاند.
ایام ماتم تمام شد ولی عزای تو و داغ شهادتت هنوز تازه و سرخ است؛ هنوز. همیشه!

دیدگاه‌ها

  1. علی شعیبی

    ما مهر حسین و غم حسین و گر یه بر حسین و سوختن در عشق حسین را در دوران بچه گی از شیر مادر به ارث برده ایم …..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.