فضای جامعهی ما همیشه باید مملو از یاد و عطر و حضور شهدا باشد.
روحیهی ایثار و شهادت باید در لابهلای اجزای جامعه رسوخ کند.
نام مردانِ مردی که حماسهی هشت ساله آفریدند باید همیشهی خدا مقابل چشمانِ ما باشد.
شهید را باید به دل سپرد و نه به خاک.
ما مدیونِ ایثار و حماسهای هستیم که شهدا آفریدند و شهدا ذخائر عالم بقایند… .
اینها که نوشتم یقینِ قلبیِ خیلیهامان است و حاضریم پای تحقق تک به تکِ آنها هزینه کنیم.
اینها که نوشتم شعار هم هستند. لقلقهی زبانِ خیلیهامان که فقط از آنها قشنگیِ جملات و عباراتش را فهمیدهایم و هماین.
الغرض، وقتی دیروز دو شهید گمنامِ دیگر میهمان فضای شهرمان شدند و قرار شد آنها تا قیامت در یکی دیگر از ارتفاعات شهر آرام بگیرند، با تمام ارادت و تقدیری که از بانیان و مسببان این اتفاق مبارک دارم، مدام از خود میپرسم:
– ما با اینهمه ادعا و با اینهمه قراول و یساول، در این دو سال و اندی، چه گُلی به سر آن دو شهید گمنام خفته در تپهی شهدای شهر زدیم که حالا میخواهیم دو شهید دیگرِ گمنام را نیز میهمان شهر کنیم؟
– ما مدعیان، از روزی که آن دو شهید مظلوم در ارتفاعات جنوبی شهر خفتند، آیا یک آجر روی آجرِ یادمانی که قرار بود احداث شود – و تا به امروز نشده و شاید تا ابد نشود- گذاشتهایم که حالا شرمندگیمان با آمدن و آرام گرفتنِ دو شهیدِ گمنامِ دیگر افزون شود؟
– ما صاحبانِ خرد و اندیشه و مدیران مدعی، آیا به این اندیشیدهایم که دفن شهدا در محلی که سالهاست بعنوان تفرجگاه استفاده شده و هر شب تا پاسی از نیمههای شب، صدای بزن و بکوب و برقص از آن بالاست، مناسب است؟
– و آیا این وسط حرمت شهید لگدمالِ تفریحات شبانهی خارج از دایرهی عرف و شرع نخواهد بود؟
– و ایا این شرمندگیِ ما را نخواهد افزود روزی که قرارست قیامت برپا شود و رخ در رخ گمنامانِ زمینی و آشنایان به عوالم فرودس شویم؟
الغرض؛ سوای اینها که نوشتم، از آن دو کبوترِ خونین بالِ گمانام، از اینکه باز با نفسِ حقشان فضای شهرمان را میهمان ملائکهی مقرب الاهی کردند و بال در بال فرشتگان در شهر ما هبوط کردند متشکریم و میگوئیم؛ شهداء شرمندهایم… .
+
– – – –
بازنشر در آذرنگاه
دیدگاهها
سلام
عیدتان مبارک
کاش آنروز از نزدیک میدیدمتان
در لابلای پاورپوینت دیدم شما در نقد کتاب انقلاب اسلامی در خوی حرف زده اید؟
این کتاب را کی نوشته؟