از ده سال پیش، پائیز سال هشتاد و شش خورشیدی که کاوشهائی در اطراف مناره شمس تبریزی صورت گرفت و قبوری پیدا شد که چند نفر به طور پلکانی و پشت سر هم در جوار مناره دفن شده بودند، موضوع آرمیدن شمس تبریزی، مولا و مقصود مولوی در خوی جنبه رسمیتر و جدیتری به خود گرفت.
گرچه قبلتر در عهد وزارت سیدعطاءالله مهاجرانی و در سفری که او به خوی داشت، اولین زمزمهها برای برپائی گنبد و بارگاهی برای شمس در جوار منارهی معروف به شمس تبریزی شنیده شد و جناب وزیر قول مساعدت ریالی و معنوی و رسانهای در این فقره را داد.
الغرض، در این ده سال که آرمیدن شمس در خوی رسانهای تر شده و از رئیس مجلس بگیر تا نماینده یونسکو و معاون رئیس جمهور و وزیر و وکیل و گردشگر و مورخ و شرقشناس و مولوی پژوه، نفری نه یک بار که بارها و بارها به بارگاه هنوز احداث نشدهی شمس مشرف شدهاند و عکس یادگاری گرفتهاند با محوطهی هنوز سازماندهی نشده در جوار برج آجری تزئین شده با شاخ قوچِ ارمنی، هنوز گامی جدی برای بزرگداشت شمس برداشته نشده است.
شمس تبریزی، سوای افکارش و انتقادات و ملاحظاتی که به منش و تفکراتش وجود دارد، یک قطب فرهنگیست که میتواند عامل ایجاد ظرفیتهای علمی، گردشگری و حتا اقتصادی برای خوی باشد.
در این ده سال، برابر آنچه که حقیر به دیده دیدهام، غیر از شهرداری خوی، نهاد مرتبط و غیر مرتبط دیگری، گام عملی و موثری برای معرفی و بهره برداری از این ظرفیتِ بالقوه برنداشته و همه مخارج از صندوق شهرداری بوده و از آنجا که در طول تاریخ، یک دست هیچ گاه صدا نداشته، هنوز تکلیف تملک زمینها و خانههای اطراف محوطه برج مشخص نشده، طرح قابل اجرائی برای احداث یادمان به مرحله عمل نرسیده و همهی همهی بزرگداشت شمس خلاصه شده در مراسمی کاملا دولتی در سالن اجتماعات شماره یک ساختمان فرمانداری خوی با سخنرانی مقامات محلی و استانی و گاها کشوری و ارائه چند مقاله. و همین والسلام.
و تهش بعد از اقامت چند میهمان خارجی و یا تهران نشین در هتل، بدرقهشان کردهایم و برای تو راهیِ هر کدام از حضرات، تخمه آفتابگردان و عسل خوی گذاشتهایم و انتظار کشیدهایم برای مهرماه سالِ آتی و فرارسیدن روز شمس – که در تقویم مناسبتهای رسمی درج شده – و دوباره آمدن همان مهمانها و همان سخنرانیها و همان بدرقهها با سوغات خوی؛ تحمهی آفتابگردان و عسل مصفا!
و آیا با برگزاری ده تای مثل این از همایشها و سمینارها، شمس به عنوان جاذبهای برای گردشگری در خوی معرفی میشود؟
و صد البته که دست دوستان درگیر در برگزاری سومین همایش شمس و مولانا درد نکند که همین یک چراغ را هم نگذاشتهاند خاموش شود… .
پینوشت:
این یادداشت را در روزی از روزهای مهرماه ماضی نوشته بودم در حاشیهی برگزاری همایش شمس و مولانا که به صلاحدیدِ دوستی فرهیخته، آن زمان منتشرش نکردم.