هم دل

اخیراً هندی و پاکستانی زیاد می‌آیند عراق و زیاد دور و بر حرم‌ها دیده می‌شوند. انگار نیروی کار ارزان قیمتِ این دو کشور هم مثل کارگران ایرانی، مقرون به صرفه‌شان است که بیایند در عراقی که دارد از نو ساخته می‌شود و تا ده پانزده سال ِآینده به طور تضمینی نیاز به عمران و ساخت و ساز دارد، مشغول به کار شوند و دستمزد به دلار بگیرند و به روپیه‌ی هندی و پاکستانی تبدیل کنند و بفرستند مملکت‌شان. کاری که خیلی از استادکارهای ایرانیِ شاغل در ساخت و سازهای اطراف حرم دارند می‌کنند و درآمدشان بعد از نوسانات نرخ ارز در ایران، پنج شش برابر شده است.

به تبع حضور نیروی کار این دو کشور، زائران هند و پاکستان هم امسال بیشتر به چشم می‌آمدند. و سال‌های قبل ندیده بودم این‌همه زائر هندی با خال سیاه و لباس بلند و مزاج تند با فلفل فراوان را.

نجف که رسیدیم، خسته از نزدیک به پنجاه ساعت مچالگی در ون که از خوی شروع شده بود تا مرز و از مرز ادامه پیدا کرده بود یک سره تا سامرا و بلد و کاظمین و نجف، مثل سال‌های قبل چپیدیم توی هتل مقابل مقبره آیت الله شهید سیدمحمدباقر حکیم در ضلع شمالی میدان ثوره عشرین به گرفتن اتاق و به رغم افزایش نرخ‌ها، سیدِ صاحب هتل که موکب هم داشت جلوی عمارت مسافرخانه‌اش، از رده‌ی انصاف بیرون نبود و به تقریباً نرخ پارسال سه اتاق داد به‌مان که خدایش عوض از جد شهیدش به او بدهد.

یکی از سه اتاق که از قضا تمیزترین و مرغوب‌ترین‌شان بود، هنوز مسافر داشت و خالی نشده بود و رفتیم با سید سروقتش که خالیش کنند و بدهیمش به پیرسال‌های کاروان  که علی‌القاعده باید از مزیت‌های نسبی برخوردارتر باشند!

اتاق در اختیار سه خانم پاکستانی بود و برخلاف دو اتاق دیگری که گرفته بودیم، از تمیزی برق می‌زد. سر و لباس خانم‌ها هم. آن‌قدر تمیز که ماشین کهنه‌شوی هتل را از پشت بام آورانده بودند توی حمام اتاق‌شان و وقتِ تخلیه، خانه‌دارِ هتل دل و روده‌ی کهنه شو را جمع کرد و برگرداند بالای پشت بام برای استفاده‌ی عموم! و وقتی رفتند فکر کردم این‌ها دقیقا دارند بر اساس اسم کشورشان عمل می‌کنند؛ پاک. پاکان. پاکستان.

مطلب جالب دیگری که در اربعین امسال و در حاشیه‌ی حضور پررنگ پاکستانی‌ها دیدم، مجالس عزائی بود که راه به راه، راه انداخته بودند و اعلان‌هایش همه جا بود و فارسیِ دریِ خوش لهجه‌ای که خیلی از کلماتش برای ما گنگ است. با ادبیاتی مختص خودشان؛ «خراج اشک» «سگ در زهراء ذاکر سیدضرغام» «جهنگ صدر»

و جالب‌تر این‌که به رغم آتش تفرقه و اختلافی که انگلیس خبیث با خط کشی‌ای که مرز کرده بین هند و پاکستان و دیده و شنیده بودیم که مردم این دو کشور، در تعارض و تفرقه و اختلاف باهمند، دیدم که شب اربعین دسته‌ی عزای مشترک راه انداخته‌اند و زیر یک علم وارد حرم امام شهید شدند. بی‌آنکه خبری از تفرقه‌ بین‌شان باشد. یعنی باز هم؛ حب الحسین یجمعنا!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.