عرفه …

چند سال پیش بود …؟
چهار سال!
و زمان را ببین که چه بی رحمانه روزهای با توبودن را از من دور می کند.
چهار سال پیش بود … شب عرفه.
و روز عرفه.
روز نهم ذی الحجه الحرام.
در مرکز زمین ، نه!
در مرکز آسمان.
در کرب بلا
که مهمانت بودیم به شور و صفا.
که می گفتند:
آنجا،آنروز ، خدا !قبل از همه،قبل از حاجیان در عرفات
قبل از میهمانان اقلیم وحی و قبله …
سهم ما را
سهم زائران حسینش را خواهد داد.
و سهم ما از عرفه آنسال … با حسین – علیه السلام – بودن بود،انگار.
و چه خوش بود ایام بکامی که با دوست بسر شد.
یادش بخیر
این چند ساله …هر سال که عرفه می رسد،یاد عصر روز عرفه می افتم که خورشید کربلا تابان بود و مهر خداوندی، باران شده بود و از لابلای ذرات نورانی تابش آفتاب ،بر سر و روی حسینیان می بارید و می بارید و می بارید…
عرفه هر سال تصویر رویای صادقانه رفیقی در نظرم مجسم می شود که می گفت:
هر که به حسین – علیه السلام – اقتدا آورد ،عاقبت به خیر می شود.
و سرانجام اش به حسین – علیه السلام – می رسد …
کربلا …
ما را نیز در خیل کربلائیان بپذیر .
ما می آئیم که بر خاک تو بوسه زنیم و روانه دیار قدس شویم…
کربلا
کعبه دلهاست
– خدا – می داند.

دیدگاه‌ها

  1. فاطمه

    سلامی دوباره
    سعادتی بود که نصیبتان شد خوشا به حالتان عرفه را
    در سرزمین وحی تجربه کردید کربلا شور و نواست کربلا بی انتهاست کربلا عشق است عشق………!
    ما را با نوشته تان هم به کوی دوست بردید و هم به کعبه دلها.
    ممنون و در پناه حق باشید.

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.