رجب و شعبان و خاصه رمضان که ماه روزه است اگر در عراق یا حجاز در یکی از اماکن زیارتی باشی خواهی دید که در گوشهای از صفوف اول جماعتِ مغرب و عشاء سفره باز کردهاند برای افطار. و نه سنگین و رنگین و با دبدبه و کبکبه که مختصر و مفید؛ خرمائی و قهوه و یا چائی و اگر بود تکه نانی. و خلاص.
البته سفرهها در مسجد النبی و مسجد الحرام، فراختر و پر و پیمانتر است و در زیارتگاههای عراق، مختصرتر.
دقت کردهام اهالی خود کربلا و اطرافیان حرم هرکسی جا برای خودش دارد در صف اول و دوم و نوعا در ماههای منتهی به رمضان، با دهان روزه به اذکار قبل از غروب مشغولند در صفوف. و تو فکر کن پیرسالهای مشهدی را در صفوف اول مسجد گوهرشاد ببینی به ذکر و دعا و تضرع در دقائق قبل اذان. به همان قشنگی.
و دقت کردهام عربها به همین مختصر افطار میکنند و خلاص. و بعدش ور نمیافتند کنار سفره افطار و شوک و احیا و مشت و مال و ماساژ لازم نمیشوند بعد گشودن روزه و انگار سوخت و ساز بدنشان با گرمای سوزان حجاز و عراق همداستان شده و عطش و افت فشار در آنها به قدری که در ما اثر دارد، اثر نمیکند.
دروغ چرا؟ تا به حال چندین و چند بار خواستهام در رجب و شعبانهائی که یا به عمره مشرف بودهام و یا در عتبات، روزه بگیرم و فکر و خوف عطش، همان اول کار پشتِ امیدم را به خاکِ ناامیدی زده!
فکر هم میکنم خیلی از ماها همین گونه باشیم. الان که رمضان افتاده در روزهای معتدل و فرحافزای اردیبهشت و کولرهای گازی و آبی در خدمتند و سطح مشغولیت و فعالیت را به حداقل ممکنش رساندهایم که از نا نیفتیم، باز نصف به علاوهی یکمان بعد ِافطار پنچریم و خرمای فراوان و قند و شکر و مربا لازم!
و من ماندهام در کار همسایگان غربی و جنوبی که زیر آن آفتاب تابان و در آن درجه از حرارتِ روزهای طولانی، چگونه سحر را به غروب میرسانند بیآنکه قالب تهی کنند از عطش؟