شهیدانه بهار ِ منتظر! توسط حسین شرفخانلو در شنبه, مهر 4, 1388 پس پدر کی ز جبهه میآید باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کودکش که بهار غنچهها و شکوفهها که رسید! و بهار و غنچه و شکوفه بیست و شش سال است که راه خانه ی مارا گم کرده است …! نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط اِقرَأ کِتابَک پولیتیک جماعت خدا دفاع سفر شهیدانه شیعهگی خسوف در بیروت حسینیه دفاع سفر شهیدانه شیعهگی اربعین با بابا آیه پولیتیک جماعت خدا حسینیه خوی دفاع روزمرهها شهیدانه شیعهگی یادداشتهای جنگی ۱۷