درد مشترک لنگ زدن!

خرج واقعا گران است. دو تا روزنامه می خری به یک دلار. و نشریات چپی را هم جالب است که اینجا در بازار می فروشند. مال فرنگ که حسابی گران است. از ایتالیا گرفته تا انگلیز. مالِ روسیه هم. مالِ چین هم. و از جلوشان که رد می شوی، پایت می لنگد. وگرنه فرصت خواندنشان را هم نکنی، دست کم می فرستی برای بچه های تهران.*
*. سفر آمریکا – جلال آل احمد. انتشارات فردوسی
پی نوشت:
دیگر از آن همه کتاب و مجله ی در نوبت خوانده شدن، که ناجوانمردانه زل زده اند به من، خجالت نمی کشم!
استاد ما که جلال باشد، کلی کتاب و مجله می خریده که می دانسته نمی رسد بخواندشان و باز هر بار از جلوی دکه روزنامه فروشی و دکان کتاب فروشی که رد می شده؛ لنگ! می زده…
خدا بیامرزدت جلال!