تُنگِ تَنگ

به ماهی داخل تَنگ خیره شدم. آهسته شنا می کرد. با خودم فکر کردم مجبورست آهسته شنا کند. می خواهد دیرتر به دیوار شیشیه ای برسد …*
* – مهر و مهتاب – تکین حمزه لو