و تواصعوا بالصبر

نبودنت
بی خبر گذاشتنت
و بدتر از همه، رفتنت
باز کار دستم داد!
آن قدر که از سر بی تابی و بی مبالاتی! دست به دامن حکیم شوم و انگار نه انگار که ته چشم های مشتاقم را دیده باشد، باز برایم نسخه ی قبلی را تجدید! کرد که: در برابر فرمان پروردگارت شکیبا باش!
“فَاصْبِرْ‌ لِحُکْمِ رَ‌بِّکَ…” (قلم/۴۸)
اما نگفت این صبر را که سال هاست برای ما نسخه کرده، پایانی هست؟
و اگر هست – که هست! – از کجا که تا رسیدنش تاب توان آوردن؟
…حالا گیریم این وسط، تنگ نسخه ی صبری که پیچید، نوید ظفری هم باشد!

دیدگاه‌ها

  1. محمدباقر

    سلام حاجی
    فقط خواستم یه سلامی عرض کرده باشم وبگویم فرداحکیمی رامیتوانی ببینی که میتواند به ته چشمهایت نگاه کندوحتی برایت حرف تازه ای بگوید.فقط یک شرط داردانهم این است که توهم به ته چشمانش نگاه کنی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.