لباس سبز و نشانِ چایخانه را آستان داد و پیراهن یقه دیپلمات و شلوار و کفشِ همگی مشکی را خودمان خریدیم. برای نوکری در چایخانه. نوبتمان سه روز بیشتر نبود و یک صد و بیست و پنج مرد بودیم از سراسر ایران که «حوزه هنری» سوامان کرده بود برای شش شیفتِ یک و نیم ساعته …
با منطق هیبتالله در اینکه معتقد بود «کار در آرامستان با کار در دیگر شعبات شهرداری فرق دارد و روح و روانِ آدم را دچار فرسایش میکند» موافق بودم. حرفش حرف درستی بود. کارِ اداری و استخدام در دوایر دولتی در ۹۹ درصدِ موارد، اینگونه است که اداره برای کارمندش محیطی آرام با هوائی مطبوع …
نه خیلی سال قبل، که تا همین سی چهل سال پیش، زیارت امام رضا رفتن و مشهدی شدن، برای خودش آرزوی دیر و دور و درازی بود و دست هر کسی به آن آستان نمیرسید. مشهدی شدن و زیارت شاه خراسان رفتن چنان بود که فخر خانوادگی محسوب میشد و خیلیها عنوان مشهدی را به …
