بایگانی برچسب: جنگ روایت‌ها

خسوف در بیروت

پنجم اسفند ۱۴۰۳ من یکی از خوشبخت‌ترین آدم‌های روی زمین بودم. آن‌روز یکی از بهترین روزهای خدا بود و من در بهترین و بایدترین جائی که می‌بودم، یکی از آن چند میلیون نفری بودم که روی آسفالت سرد خیابان‌های بیروت، با چشم اشکبار و دلی پر امید، افتاده بودند دنبال دو تابوت زردپوش تا دو …

یادداشت‌های جنگی ۲۰

جنگ تمام شده است؟ دشمنِ شدیدِ صهیونی، بی‌خیال ایرانِ ما شده است؟ شیربچه‌های ایرانی حیدر کرار، از سگ هارِ زنجیر پاره کرده‌ی زخم خورده، غافلند؟ ما آدم‌های عادیِ کفِ کوچه و بازار، صورتِ مساله را پاک کنیم و دشمن را نبینیم و دعا کنیم که «سایه جنگ» دور و دیر شود و دشمنِ تا بن …

یادداشت‌های جنگی ۱۳

از دیروز که جنگ گلوله‌ها و تیرها و ترکش‌ها متوقف شده، جنگ بزرگ‌تری شروع شده است. این گام از جنگ را که نباید اشتباه کنیم و جدا از معرکه‌ای که تا دیروز به پا بود بیانگاریمش، با این‌که شلیک موشک و تیر و راکت ندارد، اما مخرب‌تر و اثرگذارتر از حملات جنگی که فعلا آتشش …