پنجم اسفند ۱۴۰۳ من یکی از خوشبختترین آدمهای روی زمین بودم. آنروز یکی از بهترین روزهای خدا بود و من در بهترین و بایدترین جائی که میبودم، یکی از آن چند میلیون نفری بودم که روی آسفالت سرد خیابانهای بیروت، با چشم اشکبار و دلی پر امید، افتاده بودند دنبال دو تابوت زردپوش تا دو …
جنگ تمام شده است؟ دشمنِ شدیدِ صهیونی، بیخیال ایرانِ ما شده است؟ شیربچههای ایرانی حیدر کرار، از سگ هارِ زنجیر پاره کردهی زخم خورده، غافلند؟ ما آدمهای عادیِ کفِ کوچه و بازار، صورتِ مساله را پاک کنیم و دشمن را نبینیم و دعا کنیم که «سایه جنگ» دور و دیر شود و دشمنِ تا بن …
از دیروز که جنگ گلولهها و تیرها و ترکشها متوقف شده، جنگ بزرگتری شروع شده است. این گام از جنگ را که نباید اشتباه کنیم و جدا از معرکهای که تا دیروز به پا بود بیانگاریمش، با اینکه شلیک موشک و تیر و راکت ندارد، اما مخربتر و اثرگذارتر از حملات جنگی که فعلا آتشش …
