محضِ گُـلِ رویِ تو

صبر
شکیب و شکیبائی
تامل و تحمل
خویشتن داری و ستیز با هوس و حوائج ریز و درشت
همه و همه
وقتی شیرین است که سر ِ رشته اش گره خورده باشد به گوشه ی زلف عنبر افشانِ تو و سر دیگرش دست بنده ی بلا زده ای که دل خوش کرده به وعده ای که داده ای و توقعش سر انجام نیکوی قصه ایست که هر پرده اش هزار جلوه و فتنه و شیوه ی شهر آشوبی داشت…
و چیست نیکوتر از شرح قصه ی آن ها که شکیبائی کردند و فرمودی:
( وَالَّذِینَ صَبَرُ‌وا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَ‌بِّهِمْ … أُولَـئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ‌ )

دیدگاه‌ها

  1. دوست

    با سلام خدمت دوست گرامی جناب شرفخانلوی عزیز وبلاگتان عالیست و بسیار قابل استفاده امیدوارم از خاطرات رزمنده های گمنامی که در گوشه گوشه این شهر زندگی میکنند و خاطرات رشادتهای رزمندگان را سالها در دل نگه داشته اند بیشتر استفاده کنید تا ماندگار شوند.یاعلی موفق باشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.