شب دراز است و قلندر بیدار…

ملتِ بی‌کار انگار جز از سرک کشیدن در احوال شخصّیه‌ی افراد و سر از کار دیگران در آوردن کار دیگری را مفید نمی‌دانند.
نمی‌دانم که به ما این مأموریت خطیر و بی‌نظیر و حساس را داده که مکلف باشیم به ارائه‌ی مشاوره‌هائی که طرف مشورت‌مان نه خوش دارد پای حرف‌مان بنشیند و نه قصدی برای شنیدن دارد و نه شنیدن اثری در روند و آیند او.
عزیز دل! شما که سالی به دوازده ماه دور از این‌جائی و مگر چند روز تعطیل باشد که تو آفتابی شوی و گذرت به شهرستان! بیفتد، لطف کن تحلیل نکن اوضاع را و نسخه نپیچ برای ما و راه حل ارائه منما.
یقین دوستان شما – اگر آن‌قدر بزرگند که شما با ایشان رفاقت می‌کنی! و هم شأن‌شان باخود می‌دانی – اگر نه قد شما، لااقل نصف فهم شما شعور در مخ‌شان هست.
بی‌خودی سرک می‌کشی و راه‌کار می‌دهی که چه؟
جای این کارها وقت و فرصت و سرمایه صرف تحصیلت کرده بودی الان دکتری مهندسی متخصصی چیزی بودی…
– – – – – –
( حضار گرامی! برای مخاطب خاص نویسی این چند روزه‌ی حقیر، خرده مگیرید… رفع و رجوع می‌شود بعون الله.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.