بین اینهمه سیلآب اشک و نالهی اینهمه هوائی و هوادار و هواخواه
نم کمرنگ عشق من نه به چشم میآید و نه داخل حساب است…
اما
شنیدهام که در دستگاه محاسبهی خدا، |خیرات| ولو به قدر مثقالِ ذرهای حساب دارد و دیده میشود +
پس
موعود من
شده به قدر ذرهای از بیکران مهری که داری
بر منِ دلریش نگر و بر چشمی که به انتظار آمدنت به راه مانده…
هل یتصل یومنا منک بغده فنحظی؟
آیا روزگار ما متصل میشود به وعدهی وصلی که بهرهمندش شویم؟