فصل سرما

یادت که می‌افتم
این‌جا و هرجا پر می‌شود از بوئی خوش…
از یادِ روزهائی که دِی بود، آذر و آبان بود، ولی تا بودی گرم بودند.
یادت که می‌افتم
وقتی یادم می‌افتی
وقتی یادم می‌افتد که هستی
زخم‌ها راه شفا را گم نمی‌کنند و دست‌ها از شلاق سردِ سوزِ زمستانه کرخت نمی‌شوند.
خودت که رفته‌ای
اما
بوی خوشت هنوز هست… هنوز هست… هنوز هست!
یاد تو
یاد آن نگاه‌های گرم
سختی زمستان را آسان‌تر می‌کند….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.