آدم‌های خوب شهر/ ۲

در جواب جوانکِ مشتری کت و شلوارِ نونوار پوش که معلوم بود تازه زن گرفته‌ و در به در دنبال جور کردن سور و ساط عروسی و اسباب تشکیل سقفِ مشترک و جلوس در ظل آن است، دست برد به جیب بغل کتِ مندرسش و با تحکم دفترچه‌ی اقساط مؤسسه‌ی خیریه‌ی اسلامی را در آورد و گرفت سمتش که: ببین! امام صادق که دروغ نمی‌گوید! همین‌جا نوشته که قرض باید بی ربا و بی چشم داشت و بی مضیقه باشد! و خدا برای قرض هجده ثواب و برای صدقه ده تواب منظور کرده است.
و گفت: گیریم هزاری هم مثل من مستحقِ وام سی‌صد چهارصد هزار تومنی باشی… دلیل نمی‌شود که بروی زیر بارِ دینِ ربا آلود و شبهه‌دار… .
و بعدتر که یخش باز شد، به نشان همان حدیث حضرت صادق (علیه‌السلام) راه به راه حرف را می‌برد سمتِ سودهای نجومی مؤسسات مالی-اعتباری و انگار که من و مَهدی کاره‌ای باشیم، به التماس و عجز در می‌آمد که کاش سود وام‌های بانکی کم‌تر می‌بود و بعدتر که در کم از ده دقیقه خودمانی شد و سرِ دردِ دلش باز، فهمیدیم که او هم تازه داماد است و پر از انرژی و توکل که با هم‌سر بسازش در اتاقکی محقر، کنار پدرش زنده‌گی می‌کند و پارسال شب عید، بساطِ طبقِ میوه‌هایش به غضب مأموران سدمعبر بلدیه گرفتار شده و از آن تاریخ برای جبران اقساط وام ازدواج و الباقی دیون و قرض و قوله‌های امر خیر – که بارها میان کلام، خدا را بابت آن شکر گفت – پادوئی مغازه‌های شیک راسته‌ی صوتی تصویری‌ها را می‌کند و از داشتن تله‌ویزیون ۲۱ اینچ قدیمی‌اش چنان کیفور است که گمان نمی‌کنم، رفیقِ پول خرج کن ما از خرید LED چهل‌ودوی هایسنس به آن حد از ذوق و شعف رسیده باشد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.