آرامش مهم است یا به در کردن سیزده؟

در کجای کتاب خدا نوشته که روز سیزدهم از بهار را باید! به هر طریق ممکن و غیر ممکن و با دم و دستگاه و اهل و عیال و دوست و آشنا، از شهر بیرون زد و نهار را کوفته‌ی تبریزی خورد و تا شب به شهر برنگشت؟
حیفِ شهرِ خلوت و کوچه پس کوچه‌های پر از سکوتِ بهاری نیست که عصر روز سیزدهم گیوه‌هایت را ور نکشی و آرام و فارغ از هیاهو و جار و جنجال و دود اگزوز و بوق ماشین، قدم نزنی؟
سکوت و آرامش شهر نمی‌ارزد به طبیعتی که با ترافیک سنگین ماشین و بساط تاب و توپ و نهار، شده لنگه‌ی شهری که به سبب شلوغی از آن دامن باغ و چمن پناه برده‌ایم؟
سکوت و خلوتی، خواستنی‌تر نیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.