شرّ اعظم

محضر آیت‌الله بهاءالدّینی بودیم. موقع استراحت ایشان بود امّا یکی از آقایان – که روحانی بود – اصرار داشت که می‌خواهم ایشان را ببینم و کسب تکلیف کنم.
ایشان فرمودند: بیا، آمدند.
فرمودند: حرفتان را بگویید.
آن شخص گفت: جلوی این دو نفر بگویم؟
آقا فرمودند: بله، جلوی همین‌ها بیان کنید.
گفت: می‌خواهم برای مجلس، کاندیدا شوم.
آقا فرمودند: اگر احساس می‌کنی به‌تر از دیگران هستی و می‌توانی کار کنی، نرو!
آن شخص تعجّب کرد.
ما هم تعجّب کردیم؛ چون معمولش این است که می‌گویند: اگر احساس کردی در کار کردن به‌تر از دیگران هستی و احساس تکلیف می‌کنی؛ جلو برو. امّا ایشان فرمودند: اگر احساس می‌کنی که بهتر از دیگران هستی، جلو نرو!


گفت: آقا! چرا؟
آقا فرمودند: برای اینکه اگر گفتی: چون من به‌تر می‌فهمم و بهتر متوجّه می‌شوم؛
پس باید خودم را در معرض رأی قرار بدهم؛
این، یعنی خودبزرگ‌بینی و خودبینی و بدان اگر در این حال، وارد شوی، دیگر نه تنها اثر مثبت برای تو ندارد، بل‌که بر عُجب و خودبینی و تکبّرت افزوده می‌شود. – تعبیر خیلی عجیبی بود که ایشان بیان کردند –
جرأت کردیم، عرضه داشتیم: آقا! پس چه کسانی باید وارد شوند؟
فرمودند: اگر به من باشد می‌گویم آن عدّه که علمای ربّانی به آن‌ها تکلیف کنند و خودشان برای خودشان احساس تکلیف نکنند. چون وقتی احساس تکلیف کردند، یعنی احساس کردند خودشان نسبت به دیگران برترند و همین احساس برتری نسبت به دیگران، خودبینی است که این همان شرّ اعظم است – تعبیر شرّ اعظم برای خودبینی را ایشان بیان فرمودند – اگر کسی فکر کند من به‌تر می‌فهمم، من به‌تر متوجّه می‌شوم، من به‌تر از دیگرانم و …؛ این یعنی در بستر اخلاق رشد نکرده است. لذا آن موقع است که دیگر همه شرارت‌ها آرام آرام، – در وجودش ورود پیدا می‌کند؛ همان چیزی که قرآن به عنوان وسواس بیان می‌کند «وسواس الخنّاس»، همان چیزی که «همزات الشّیاطین» بیان می‌شود، آن همزاتی که این‌قدر نرم و بی‌صدا است و چنان آرام نفوذ پیدا می‌کند که یک‌دفعه می‌بیند همه شرارت‌ها در وجودش قرار گرفته؛ چون خودخواه و خودبین بوده است. لذا اولیاء خدا می‌گویند: باید از شرّ اعظم (خودبینی) بیرون رفت.
– – –
از اینجـا: +

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.