در یکی از هماین روزها
در حوالیِ شامِ خراب
بر فراز نِـی
با لبانِ چاک چاک و تشنه
با صدای داودی و صلابتِ حیدری و تنزیلِ محمدی
آیه خواندی
ام حسبتَ انَّ اصحابَ الکهفِ و الرقیم کانوا مِن ایاتِنا عجبا… +
و رُخسار ِ ماه مثالت
کهکشانِ روشنِ هفده ستارهی بر بالای نِـیها بود و حجتِ موجهِ خدا
– آنروز و امروز و همیشه-
بر اهل زمین و آسمان و کهکشان…
‘ام حسبتَ انَّ اصحابَ الکهفِ و الرقیم کانوا مِن ایاتِنا عجبا‘