۱۹ JAN

از آن زمان که در اثر خیانتِ آن شاهِ بی‌شرافتِ قجری، و سر بندِ ننگ‌نامه‌های ترکمان‌چای و گلستان، ارس را به دو نیم کردند و آب، مانعِ مامِ میهن شد و جانِ یک تکه‌ی آذربایجان به غصب به دو نیم شد و نیمِ شمالی‌اش تزاری و بعدها کمونیستی شد، همیشه‌ی خدا دل‌های جنوبی‌ها و شمالی‌ها برای هم می‌تپید.
چه بسیار مردمی که از نخجوان تارانده شدند و جدای از ایل و عشیره در سمت جنوبی رود مهجور ماندند و چه بسیار مردمی که به اجبار در نیمه‌ی شمالی ماندگار؛ هفتاد سال و در همه‌ی این سال‌ها، تزارهای روس و بعدِ تزارها، بلشویک‌های کمونیست، چنان سدی در مرز ایران و شوروی ساختند که صدای کسی از جنوب به شمال نرسد و دست برادران از هم، به قهرِ سیاست‌های منجمدِ‌ شوروی‌ها و وادادگی و بی‌عرضگی پهلوی‌ها از هم قطع شود.
چه بسیار بودند مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هائی در خوی و جلفا و مرند و بیله‌سوار و اردبیل که تنها تصویرِ کودکی‌شان، کوچ اجباری و بی‌خبری از اقوامِ در آذربایجانِ شمالی جامانده بود و هم حسرتِ برزگ‌شان.
و اقتدارِ دیکتاتورانه‌ و خشک و بسته‌ی شوروی‌ها چنان بود که در هفتاد سال حکومتِ کمونیست‌ها، ردِّ کم‌ترین خبر و اثر از شمال به جنوب نرسد و دو پاره‌ی یک تَن، از هم افسانه بسازند و لالائیِ کودکان کنند. و ارس، در همه‌ی این سال‌ها شاهدِ و دلیلِ ناخواسته‌ی این فراق بود… .
و چه سوگ‌سرودها به شِکوه از ارس سروده شد که شکایتِ جدائی بودند؛
«آراز آراز آی آراز؛ نامرد آراز قآن آراز… .»
روزگار چرخید و اتحادِ جمهوری‌های شوروی فروریخت. در زمستانی سرد. به ژانویه‌ی ۱۹۹۰٫ و جمهوری‌های به اجبار جماهیر و متحد شده، عنان از دستِ کمونیست‌ها رها کردند. و مردمانِ آن سوی ارس، با شوق، از بیله‌سوار تا جلفا، صف کشیدند در ساحلِ شمالی رود که بعد از هفتاد سال، به آغوش مام میهن و پناه اسلام و ایران برگردند و آن، روزِ نوزدهم بود از ژانویه‌ی سالِ رهائی؛ هزار و نُه‌صد و نود. که دیوارها فروریخت و ارس، فرش شد به زیر پایِ برادرانِ شمالی که برسند به میهن و برادران به هم رسیدند. با شوق. با دیدگانی تر. پرسان از هم و گازِتی‌های (روزنامه‌) آذربایجانِ شمالی پُر شدند از آگهی‌های مفقودانِ هفتاد سالِ پیش؛ وقتی سجلی‌ای نبود و فقط اسم بود و اسمِ پدر؛
احمد، ولی اُوغلی… . (احمد، پسرِ وَلی)
ایبراهیم، حسن اُوغلی… .
موراد، مَحمَّد اُوغلی… .
و راهِ “علی” باز شد. و راهِ “مکه” هم.

پی‌نوشت: اهالیِ آذربایجانِ شمالی، هنوز هم به جاده‌هائی که منتهی به خاک ایران می‌شود؛ علی یولی (راهِ علی) و یا مکّه یولی (راهِ مکه) می‌گویند و قَسمِ راست‌شان را به (راهِ علی) می‌خورند؛ (بو علی یولی‌نا آند اُولسون… .)

باز نشر در آناج؛
+

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.