« شناس » نامه ی من

شهید شرفخانلو.JPG
حتی خدا هم آن باری که خواست قسم جلاله بخورد، اول قسمش اسم تو را آورد:
«« و والد و ما ولد »»یعنی قسم خورد به تو و آنچه در پی تو می آید.
بانک هم که می روم، یکی از « مشخص » اتی که پشت چک باید! بنویسم اسم توست.
داخل قبر هم که تکانم خواهند داد تا آخرین حرف ها را حالی ام کنند، « من » را به اسم تو می خوانند:
اسمع ! افهم!
یا فلان ابن فلان.
هزار جای دیگر هم اعتبار « من » به رد اسم توست که پشت عنوان « من » است.
یعنی تو،
« شناس » نامه و شناسه منی.
یعنی « من »
بسته به چوب خط اعتبار توست که اسم و « رسم » پیدا می کند.
اینها همه هستند و « تو » نیستی …
این روزها نبودنت باز عقده شده و راه نفس را بسته.
نمی دانم چرا بی « تو »، سر نمی آیند این روزهای تکرار آلود و بی دلیل.

دیدگاه‌ها

  1. فاطمه

    سلام.
    متنتون خیلی زیبا بود پدر…واژه ای که پرمعناترین واژه ی دنیاست. پدرتان پدر مانیز هست؛ پدرجبهه ها،پدر دریاها،پدر پاکی ها،نمیدانم حتی بالاتر از این ها..خواهد آمد این روزها و خواهد گذشت این زمانه و تا ابد و جاوید زنده نام خواهد ماند. روزش مبارک و یادش گرامی…!
    ممنون و در پناه حق.

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.