یادداشت‌های جنگی ۰۷

اگر تقدیر این بود که برندگان میادین جنگ، صاحبان اسلحه‌های بیش‌تر و قوی‌تر باشند، لابد اشقیای تاریخ از قابیل بگیر تا نمرود و فرعون و جالوت پیروزان بی‌رقیب معرکه‌ها بودند و حتما در این چند هزار سال که از عمر بشر و نبرد حق و باطل می‌گذرد، با ظهور گردن‌کلفتانی مثل آن‌ها که شمردم، حق تا حالا هزار هزار بار کفن پوسانده بود و هیچ خط و خبرش به ما نمی‌رسید… .

اما هیچ کجای تاریخ، پیروزی نهائی با شیطان و آدم‌هایش نبوده است.

تاریخ که یادمان نرفته؟ جالوتِ با آن عظمت و قدرت را سنگی کشت که از مُشت داودِ جوان که آن‌روز نه پیامبر که کسی در پیاده نظام لشکر طالوت بود، رها شد و فرعونِ مدعی خدائی را نیلی کشت که سال‌ها در ساحلش به فراغت پا دراز کرده بود و خطبه‌ی «انا ربکم الاعلی[۱]» خوانده بود. نمرود را پشه‌ای بی‌مقدار و آب برای موسی وقتی شکافت که دل پر از ایمانش قرص بود به خدائی که سبب‌ساز است و پا سست نکرد و سپرِ ایمانش را گرفت جلوی شک و تردید و ترس و ناامیدی و آتش بر ابراهیم وقتی گلستان شد که در عقیده‌اش ثابت‌قدم ماند و خوف و تردید و تسلیم در او پیدا نشد و پا پس نکشید.

حالا بعد از هزار سال، بعد از هزار هزار سال، راه همان است و قاعده همان. فقط اسم آدم‌ها عوض شده‌ است. نبرد اما با قوت بیش‌تر، با جنگ‌افزارهای پیچیده‌تر و کشنده‌تر، با اراده‌های قوی‌تر، در جریان است. ابراهیم و نوح و محمد و علی و حسین تا پای جان ایستاده‌اند و شمع روشن تاریخ شدند که نشان‌مان بدهند سرانجام نمرود و فرعون و جالوت و یزید دوزخ هلاکت و نیستی است.

که بدانیم فقط! ایستادن در سمت درست تاریخ، کافی نیست. باید جا پایِ اراده و ارادت را محکم کرد و رخ در رخ دشمن ماند و پشت به اهریمن نکرد آن‌سان که فرمود «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَار. اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هنگامى که با کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آنها پشت نکنید»

و این‌ ایستادن را باید آمیخت با ذکرِ زیاد خدائی که دل‌ها دست اوست و سبب‌ها هم. آن سان که فرمود: «یَـأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُم فِئَه فثبُتُواْ وَٱذکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرا لَّعَلَّکُم تُفلِحُون. اى کسانى که ایمان آورده‌اید، هر گاه با فوجى (از دشمن) مقابل شدید پایدارى کنید و خدا را پیوسته یاد آرید، باشد که فیروزمند و فاتح گردید»

و این آیه که خواندم، «شاید» تکلیف من و شماست که دست‌مان به دگمه‌های سیستم پدافند و سامانه‌های شلیک سجیل و خیبر نمی‌رسد و آرزوی جهاد با اسرائیلِ کافرِ حربی در دل‌مان شعله می‌کشد. «شاید» به دعای سحرگهی و تضرع نیمه شبی، پیروزی حتمی، نزدیک‌تر شود… . یادمان که نرفته، از همان اول هم، این خدا بود که تیرها را به هدفِ اصابت می‌رساند و پشت دشمنِ متکی به سلاح و دور از ایمان را به خاک مذلت می‌کشاند. همان خدائی که این‌بار اراده فرموده مستضعفان عالم را به رسالتی آخرالزمانی برانگیزد… . در میدانی به وسعت ایران بزرگ تاریخ‌ساز!

آی هم‌قطاران و آی هم‌رزمان! تا باب جهاد بازست، خدا را زیاد یاد کنیم. و چه پدافندی بزرگ‌تر و موثرتر از یاد خدا در برابر جنود و سلاح شیطان؟


[۱] سوره مبارکه نازعات. آیه‌ی ۲۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *