شد یازده روز که جنگ دوم تحمیلی، عریان و وحشی، زندگی ما ایرانیها را تکانی داده که از روزمرگی در بیاییم. یعنی که «جنگ» «جهت» جدیدی به زندگی ایرانیها داده است.
حساب که میکنم میبینم ایرانِ «زخمیِ سربلندِ دورانها» هر ۴۰ ۵۰ سال یا به عبارتی هر یکی دو نسل یکبار، جنگ را تجربه میکند و به جز دو تجربهی اخیر، هر جنگی منجر به پاره شدن تکهای از جان ایران شده و این یعنی، جنگ بدون اتکا به ایمان و ایدئولوژی یعنی شکست.
جنگ اخیر، آیاتی از کتاب کریم را برای اهل نظر دوباره برجسته کرد و این فرصت را ساخت که باهاشان زندگی کنیم و ازشان کسب تکلیف و دستور بگیریم. آیاتی که قبلا بارها و بارها در ختمهای ماه مبارک و غیرش خوانده بودیم؛ بیآنکه کاربرد عملیش را بدانیم.
مثلا این آیه که میفرماید «لَن یَضُرّوکُم إِلّا أَذًى وَ إِن یُقاتِلوکُم یُوَلّوکُمُ الأَدبارَ ثُمَّ لا یُنصَرونَ[۱]. (آنها [= اهل کتاب، مخصوصا» یهود] هرگز نمیتوانند به شما زیان برسانند، جز آزارهای مختصر؛ و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست میخورند؛ سپس کسی آنها را یاری نمیکند.)»
یا این آیه که اشاره به لزوم پایداری در برابر دشمن دارد و میفرماید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِذا لَقیتُم فِئَهً فَاثبُتوا وَاذکُرُوا اللَّهَ کَثیرًا لَعَلَّکُم تُفلِحون[۲].( ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به رو میشوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید!)»
یا آیهای که ترتیب نزول رحمت و پیروزی را اینطور ترسیم میکند که «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِین[۳]. (از ما درگذر؛ و ما را بیامرز؛ و بر ما رحم کن؛ تو سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما.)» یعنی که مسیر پیروزی و نصرت بر کفار، پس از استغفار و طلب عفو و رحمت از خداست.
و چندین و چند آیهی مشابه که نوشیدنشان خنکای اطمینان میآورد به دلهامان و انگار که بار اولیست که میخوانیمشان، طور لذتبخش دیگری در جانمان مینشست… .
الغرض، دیروز ظهر جائی برای موضوعی دعوت به جلسهای شده بودم و مثل تمام گعدهها و جلسات اینروزها، حاشیه بر متن و دستور جلسه غالب بود و نُقل محفل، حرف جنگ و نظرات حاضرین در فقره معرکهمان با اشغالگران بود.
دوستی در خلال حرفهایش یکی دو بار به آیاتی اشاره کرد که دستور ایستادگی و پشت نکردن به دشمن و توکل کردن به خدا داشت و چند برش از تاریخ صدر اسلام و تدابیر جنگی پیامبر صلوات الله علیه را شاهد آورد و جواب تند شنید که «آیات تفسیر دارند برادر! الکی که نیست هر کسی از راه رسید دستور از قرآن استخراج کند! تازه؛ تفسیر داریم تا تفسیر! تفسیر علی کجا و تفسیر معاویه کجا؟» و اصل حرفش این بود که نمیشود و نمیارزد جلوی ابرقدرت و کدخدا ایستاد!
دوستمان اما بیآنکه از کوره به در رَود جواب داد «من متن آیه را خواندم و ترجمهی زیرنویسش را. عین عبارت قرآن را. تفسیر کجا بود؟ متن و ترجمه واضح است! حرف واضح را که تفسیر نمیکنند. بعد هم، من تا به حال هیچ تفسیری از معاویه علیه الهاویه ندیدهام. هر چیز که خواندهام از علی و اولادش بوده است.»
و باز شنید که «قرآن مگر کتاب دمِ دستیست که هی ازش مثال بزنی؟» و دوستِ قرآنخوانمان جواب داد «اتفاقا بله! اتفاقا قرآن آمده است که در روزمرهی پیروانش وارد شود و راه به راه، راه نشانشان دهد. بعدش هم، در وسط جنگ، چه کمک و راهنمائی قابل اعتمادتر از قرآن؟» و من یاد حرف فرمانده افتادم که سالها پیش با حسرت و دریغ گفت «مشکل اصلی جوامع اسلامی، «دوری از قرآن» است.[۴]»
پی حرفِ دوستمان را گرفتم و گفتم «کاش همراه اعتقاد به قرآن، کمی هم به کتاب خدا و راهکارهایش «اعتماد» میداشتیم» و گفتم ««تاریخ» بیرحمانه و بدون اینکه اجازه توضیح و توجیه به کسی بدهد، هر عمل و عکسالعمل و قول و فعلی را ثبت و ضبط میکند برای آیندهای که هیچ کداممان در آن نخواهیم بود. لطفا در حاشیهی فصل فاخر دفاع مقدس برابر دشمن شدید، نقاشی کودکانه نکشیم[۵]!»
[۱] سوره مبارکه آل عمران. آیه ۱۱۱
[۲] سوره مبارکه انفال. آیه ۴۵
[۳] سوره مبارکه بقره. آیه ۲۸۶
[۴] رهبر معظم انقلاب. ۱۳۹۷.۲.۲۷
[۵] در حاشیه کتاب فاخر تاریخ، نقاشی کودکانه نکشیم، عبارتیست از برادرم وحید یامینپور در لابلای کتاب عربیکا. انتشارات سوره مهر.
